گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
ارتباط ایمان و عمل







-1 یونس بن یعقوب گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: ملعون است کسی که بگوید: ایمان فقط به زبان است و عمل در آن
دخالتی ندارد. 2- ابو الصباح کنانی گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: به علی علیه السّلام گفته شد هر کس شهادت دهد که
خداوند یکی است و محمد صلّی اللَّه علیه و اله رسول خدا میباشد او مؤمن بحساب میآید، علی علیه السّلام فرمودند پس واجبات
خداوند چه میشوند. فرمودند: علی علیه السّلام میفرمودند: اگر ایمان فقط کلام بود دیگر روزه و نماز و حلال و حرامی نازل
نمیگردید راوي گوید خدمت امام علیه السّلام عرض کردم نزد ما جماعتی هستند که میگویند: هر گاه کسی به وحدانیت خداوند
و رسالت حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله گواهی دهد او مؤمن است. امام علیه السّلام پس آنها چرا حد میزنند و چرا دست
سارق را قطع میکنند، خداوند بندهاي را گرامیتر از مؤمن خلق نکرده است، و فرشتگان خادمان مؤمنان هستند، همسایگی خداوند
براي مؤمنان میباشد، و بهشت براي مؤمنین است و حور العین براي مؤمنان خلق شدهاند و هر کس فرائض را منکر گردد کافر
است. 3- حسن بن هارون گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: گوش و چشم و دل همه مسئول هستند، امام فرمودند: از
گوش از هر چه شنیده و از دیده از هر چه دیده، و از دل از هر چه در نظر گرفته سؤال خواهد شد. 4- محمد بن مسلم گوید: از
حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم ایمان چیست، فرمود: گواهی دادن بر وحدانیت خداوند و اقرار به آنچه از نزد خداوند آمده، و
در قلب به آنها اعتقاد پیدا کردن. گفتم: مگر شهادت خود عمل نیست فرمود: چرا چنین است گفتم: پس عمل هم از ایمان است
فرمود: آري ایمان بدون عمل درست نخواهد بود، و عمل از ص: 408 ایمانست، ایمان ثابت نمیباشد مگر به
عمل. 5- جمیل بن دراج گوید: از امام صادق علیه السّلام از ایمان پرسیدم فرمود: گواهی دادن بر وحدانیت خدا و رسالت محمد
صلّی اللَّه علیه و اله، مگر این عمل نیست گفت چرا گفتم پس عمل از ایمان است، فرمود: ایمان بدون عمل ثبات ندارد و عمل از
ایمان میباشد. 6- ابو عمرو زبیري گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم اي عالم بفرمائید کدام یک از اعمال در نزد
خداوند بهترند، فرمود: آن عملی که خداوند جز آن چیزي را قبول نمیکند، گفتم: آن چیست فرمود ایمان به خداوند یگانه که
صفحه 191 از 295
بالاترین و شریفترین و عالیترین چیز است، گفتم: بفرمائید ایمان تنها گفتار است، و یا گفتار و کردار با هم. امام علیه السّلام فرمود:
ایمان همهاش عمل است، و اظهار زبانی جزئی از ایمان میباشد که خداوند آن را در کتاب خود بیان کرده است، نورش روشن، و
برهانش ثابت میباشد، کتاب به آن ایمان گواهی میدهد و او را بطرف خود میکشاند. راوي گوید: عرض کردم ایمان را براي
من تعریف کنید تا خوب آن را دریابم، فرمود: ایمان حالات و درجات مختلفی دارد و با هم در یک حال نیستند، آنها از نظر مقام و
مرتبه متفاوت میباشند، بعضی از ایمانها تمام و در حد کمال هستند، و پارهاي در عین نقصان میباشند، و بعضی هم متوسط
هستند. گوید: عرض کردم: ایمان هم در حد کمال است و هم نقصان پذیر میباشد و هم در حال تزاید، فرمود: آري گفتم چگونه
است، امام علیه السّلام فرمود: خداوند متعال ایمان را بر جوارح فرزندان آدم واجب گردانید و آن را بر اعضاء تقسیم فرمود: و براي
هر یک سهمی معین کرد. هر یک از وظائف آدمیان را به یکی از جوارح اختصاص داده، و هر عضوي تکلیف مخصوصی دارد که
عضو دیگرش به آن مکلف نیست، یکی از آن جوارح قلب است که بوسیله آن میفهمد و درك میکند، بديها و نیکها را از هم
تمیز میدهد و خیر و شرش را در مییابد. ص: 409 قلب امیر و فرمانده جوارح و اعضاء او میباشد، هر چه قلب
امر کند اعضاء بدنش اطاعت میکنند و از فرمان او سرپیچی ندارند، یکی از آن اعضاء دیدگان او هستند که بوسیله آنها اشیاء را
نگاه میکند و گوشهائی دارد که بوسیله آنها میشنود. آدمیان دو دست دارند که بوسیله آنها اشیاء را برمیدارند، و دو پا دارند که
با آنها راه میروند، و آلتی براي آنها قرار داده که با آن زناشوئی میکنند و تولید مثل مینمایند، و زبانی دارند که با آن سخن
میگویند و سري دارند که صورت آنها در آن قرار دارد. اینها بود اعضاء و جوارح انسان که هر کدام براي کاري خلق شدهاند و
باید ایمان بیاورند که از حدود خود تجاوز ننمایند و هر کدام به وظیفهاي که دارند باید مشغول گردند، خداوند متعال براي هر یک
از آنها وظیفهاي معین کرده و در قرآن آنها را روشن ساخته است. آنچه بر قلب واجب کرده غیر از آن است که بر گوش واجب
نموده باشد، و هر چه بر گوش واجب کرده بر چشم واجب نکرده است، و آن چه را که بر گوش واجب ساخته بر زبان واجب
نساخته است. آن چه بر زبان لازم گردانیده بر دستها لازم نگردانیده است، و بر دست چیزي را واجب کرده که بر پاها واجب
ننموده است و آنچه بر پاها واجب نموده بر دامن واجب نکرده، و هر چه بر دامن واجب کرده بر صورت واجب نفرموده است. اما
آن چه بر قلب واجب کرده آن ایمان و شناخت و اقرار و اعتقاد و خوشنودي و تسلیم است گواهی دهد که خداوند یکی است و
شریک و همتایی ندارد، فرزندي و زنی براي او نیست، و گواهی دهد محمد صلّی اللَّه علیه و اله رسول و فرستاده خداوند میباشد.
هر چه خداوند نازل فرموده از کتاب و پیامبر به آن اقرار کند و اعتراف نماید، اینها بود آنچه خداوند بر قلب واجب گردانیده و باید
، قلب نسبت به آنها اقرار کند و شناخت داشته باشد، و همین است معنی آیه شریفه که فرمود: إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ ایمان و کفر، ج 1
ص: 410 مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً. در جاي دیگر فرموده آگاه باشید که با یاد خدا دلها اطمینان پیدا میکنند،
و نیز فرمود: کسانی که به زبان ایمان آوردهاند ولی دلشان هنوز ایمان پیدا نکردهاند، در جاي دیگر فرمود: هر چه ظاهر کنید و یا
در باطن خود مخفی بدارید خداوند شما را با آنها محاسبه میکند. گروهی از شما را مورد رحمت و مغفرت قرار میدهد و دستهاي
را عذاب میکند، اینها بود آنچه خداوند بر دل واجب و لازم گردانیده و باید قلب به آنها اقرار کند، و شناخت داشته باشد، عمل
قلب انجام این گونه کارها میباشد، و اساس و هستی ایمان هم در قلب است. خداوند متعال بر زبان اظهار و گفتار را واجب کرده
است، و هر چه در دل به آن اعتقاد دارد باید بر زبان جاري گرداند، و به آن اعتراف نماید، خداوند متعال میفرماید: با مردم به
خوبی سخن بگوئید، و نیز فرموده بگوئید بخداوند ایمان آوردیم و به هر چه از طرف خدا آمده ایمان داریم، و به آنچه بر شما فرود
آمده مؤمن هستیم، خداي ما و شما یکی است و ما همه در برابر او تسلیم میباشیم، این بود واجبات زبان و عمل او. خداوند بر
گوش نیز چیزهائی واجب کرده است، و آن این است که نخست گوشهاي خود را از آنچه پروردگار حرام کرده است باز دارد، و
از منهیات دوري کند، و به سخنانی که مورد خشم خداوند میگردد گوش فرا ندهد و از لهویات و شنیدن سخنان بیفایده
صفحه 192 از 295
خودداري نماید. خداوند در قرآن فرمود: در کتاب براي شما نازل کرده، و به شما تذکر داده، که هر گاه شنیدید آیات خداوند
مورد استهزاء قرار میگیرد شما در آن مجلس قرار نگیرید و از آنجا خارج شوید، تا آنها از مقوله دیگري سخن گویند و از ریشخند
و استهزاء دست باز دارند. اما هر گاه حکم خدا را فراموش کردید و با بدکاران و بد زبانان همنشینی نمودید، و شیطان شما را
بفراموشی کشانید، هر گاه متذکر امر خداوند شدید از ص: 411 مجلس بیرون گردید و از همنشینی با ظالمان
خودداري نمائید و از ریشخندکنندگان دوري کنید. در جاي دیگر فرمود: مژده بده به آن بندگانی که حق را میشنوند و بعد
بهترین آن را اختیار میکنند و مورد عمل قرار میدهند، آن گروه را خداوند هدایت میکند و همانها صاحب عقل و درایت هستند
و دانش و بینش دارند و همه اهل شناخت میباشند. در جاي دیگري میفرماید: مؤمنان رستگار شدند، آنها که در نمازها خشوع
دارند، کسانی که از لغو و لهویات دوري میکنند، آنهائی که زکاة مال خود را میدهند، در جایی فرموده: هر گاه لهویات را
بشنوند از آن کنار میروند. در جاي دیگري میفرماید: آنها گفتند: کارهاي ما براي ما میباشد و اعمال شما هم براي شما خواهد
بود، فرمود هر گاه از کنار لغو و کار بیفائده عبور کنند با بزرگواري از آنجا میگذرند، اینها بود آنچه خداوند بر گوش واجب
کرده و باید از گوش دادن به آنها اجتناب کند و اینها عمل گوش میباشد. خداوند بر چشم واجب کرد به آنچه حرام است نگاه
نکند، و از هر چه روا نیست چشمپوشی نماید و این عمل چشم میباشد و آن جزئی از ایمان است، خداوند متعال در این باره
میفرماید: اي رسول ما به مؤمنان بگوئید که دیدگان خود را بپوشانند و دامنهاي خود را نگه دارند. خداوند متعال مؤمنان را نهی
فرمود از اینکه آنها به عورتهاي یک دیگر نگاه کنند، و وظیفه دارند که عورتها را از یک دیگر بپوشانند، فرمود: به زنهاي
مؤمنه بگوئید که دیدگان خود را فرو بندند و دامنهاي خود را حفظ کنند. پروردگار متعال زنان مؤمن را به حفظ دامن امر کرده
است، و از آنها خواسته است، که به دامن یک دیگر نگاه نکنند و عورتهاي خود را از هم پوشیده دارند، بعد از این فرمود: هر چه
در قرآن راجع به نگهداري دامن آمده مقصود زنا میباشد جز این مورد که مقصود نگاه کردن است. بعد از این در آیهاي از قرآن
واجبات قلب، زبان و گوش را بیان کرده و ص: 412 فرموده: شما قبل از این خود را حفظ نمیکردید و گوش و
دیده و پوست خود را از مردم مخفی نمیداشتید، مقصود از جلود در این جا دامنها و رانها میباشند که باید مستور گردند و از
انظار پوشیده بمانند. خداوند میفرماید: از آنچه اطلاع نداري و علم به حقیقت آن نداري پیروي نکن، و بدان که گوش و چشم و
دل همه در برابر خداوند مسئول هستند، اینها بود آنچه خداوند بر دیدگان واجب کرده است و فرموده باید از نگاه کردن به حرام
خودداري نمود، اینها عمل چشم میباشد و آن از ایمان است. خداوند براي دو دست آدمیان هم واجباتی معین کرده است، و آن
این است که نباید با دستهاي خود به مردم ظلم و ستم کند و باید در جاهائی که خداوند امر کرده آن را بکار برد، و دستور داده
که با دست صدقه دهد و صله ارحام بجاي آورد و در راه خداوند جهاد کند، و براي نماز طهارت بگیرد و وضوء بسازد. در قرآن
مجید فرموده: اي کسانی که ایمان آوردهاید هر گاه خواستید براي نماز آماده شوید، صورتهاي خود را بشوئید و دستها را تا
مرفق شست و شو دهید، و سر و پاهاي خود را مسح کنید و نیز فرمود هر گاه با کافران برخورد کردید گردن آنها را بزنید. هنگامی
که آنها را مجروح کردید و خون از بدن آنها جاري شد، دست و پاي آنها را محکم و استوار ببندید، بعد از این یا بر آنها منت
بگذارید و آزاد کنید، یا فدیه بگیرید، تا جنگ فرو نشیند، اینها بود واجبات دست و شمشیر زدن از دست بر میآید. واجبات پا
این است که با آنها در جاهائی که خداوند معصیت میگردد قدم نگذاري، و باید در جاهائی رفت و آمد کنی که رضایت خداوند
در آن میباشد، پروردگار فرمود: در زمین با نخوت و تکبر حرکت نداشته باش تو نمیخواهی زمین را بشکافی و یا بالاي کوهاي
بلند بروي. در جاي دیگر فرمود: در راه رفتن خود میانهرو باش و بلند صحبت نکن، و صداي بلند مخصوص دراز گوش است و در
باره شهادت دست و پا در قرآن آیه ص: 413 فرستاده و در آن از تضییع امر خداوند بوسیله دست و پا سخن
گفته است. در آیه شریفه فرموده: ما امروز بر دهان آنها مهر میگذاریم، دست و زبان آنها با ما سخن میگویند و گواهی میدهند
صفحه 193 از 295
که در دنیا مرتکب چه کارهائی شدهاند، و این هم واجبات پا بود که خداوند براي آن گذاشته و باید به آن عمل کنند و همین عمل
خود از ایمان میباشد. بر صورت آدمیان سجده را واجب کرده که در شب و روز هنگام نماز باید چهره بر زمین گذارند و سجده
کنند در قرآن مجید فرمود: اي کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع کنید و به سجده روید و خداي خود را عبادت نمائید و کارهاي
نیک انجام دهید شاید رستگار گردید. این هم فریضهاي است که بر صورت و دستها و پاها لازم گردیده است، و در جاي دیگري
میفرماید: سجدهگاهها از آن خداوند است و با خدا دیگري را در عبادت شریک نسازید. امام علیه السّلام بعد از این پیرامون
واجبات اعضاء و جوارح که عبادت طهارت و نماز باشد اشاره کردند و فرمودند: هنگامی که خداوند پیامبر خود را از طرف بیت
المقدس متوجه کعبه کردند فرمودند: خداوند نمیخواهد ایمان شما را ضایع کند و او به شما مهربان میباشد. خداوند در اینجا نماز
را بعنوان ایمان ذکر میکند، اینک هر کس اعضاء و جوارح خود را نگه دارد و وظائف هر یک را انجام دهد، با ایمان کامل به
محضر پروردگار خواهد رسید، و وارد بهشت خواهد شد، و هر کس در یکی از آنها خیانت کند و یا از اوامر خداوند سرباز زند با
ایمان ناقص به محضر او قدم خواهد گذاشت. راوي گوید: عرض کردم نقصان ایمان را فهمیدم اینک بفرمائید زیاد شدن از کجا
خواهد بود، فرمود: خداوند متعال در این باره فرموده: هر گاه سورهاي نازل میشد بعضی از آنها میگفتند کدام یک از شما
ایمانش افزوده شد، کسانی که ایمان آورده بودند بر ایمانشان افزوده شده و به یک دیگر بشارت میدادند. ص:
414 اما کسانی که دلشان بیمار بود براي آنها جز پلیدي چیزي دیگري اضافه نمیشد، در جاي دیگر گفتند ما داستانهاي بر حق
آنها را برایت میگوئیم، آنها جوان مردانی بودند که به خداي خود ایمان آوردند و ما هم بر هدایت آنها افزودیم، و اگر همه
یکسان بودند و زیادت و نقصانی در آنجا نبود که آنها بر هم برتري و فضیلتی نداشتند. اگر زیادت نبود همه نعمتها مساوي میشد
و مردم همه با هم برابر بودند، و تفضیل باطل میشد ولی با ایمان کامل مؤمنان وارد بهشت میگردند، و با زیادت در ایمان درجات
بیشتري بدست میآورند، و کسانی که در ایمان نقصان داشته باشند وارد دوزخ میگردند. گوید عرض کردم براي ایمان درجات و
منازلی هست و مؤمنان گروهی بر گروه دیگر فضیلت پیدا میکنند و مقامات آنها در نزد خداوند با هم تفاوت دارند، فرمودند:
آري، گفتم: براي من این را تعریف کنید تا نیک دریابم، فرمود: خداوند بین مؤمنان مسابقه گذاشته همان گونه که بین اسب
سواران مسابقه نهادهاند. بعد از این بین آنها در این مسابقهها فضیلت قائل شد و هر کدام بیشتر عمل کردند پاداش بهتري خواهند
داشت و از حقش هم کم نخواهد شد، در این جا مفضول بر فاضل و مسبوق بر سابق مقدم نخواهند شد، گذشتگان این امت و
آیندهگان همه در این عمل یکسان میباشند. آري آنها که سابقه در ایمان دارند داراي فضیلت هستند، و اگر چنین نبود آیندگان
هم در پاداش با آنها مساوي میشدند، و اگر براي کسانی که در ایمان پیش دستی کردند فضیلتی بر آنها که ایمان خود را به تاخیر
انداختند نبود شما از آنها مقدم بودید، ولی خداوند مؤمنان سابق را به درجات ایمان از همدیگر متمایز ساخته و با تاخیر در ایمان
گروهی را مقصر دانسته است. ما در میان مؤمنان اکنون گروهی را مشاهده میکنیم که از گذشتگان بسیار عبادت میکنند و بیشتر
از آنها روزه میگیرند و نماز میگذارند و حج بجاي میآورند و زکاة میدهند و جهاد و انفاق دارند، و اگر بعضی از اعمال
مؤمنان سابق ص: 415 و گذشته نبود که خداوند براي آن اعمال آنها را فضیلت داده، میبایست مؤمنان امروز بر
آنها فضیلت میداشتند. اما خداوند متعال نخواسته است کسی که داراي آخرین پایه ایمان را دارد بر آنها که در درجه اول ایمان
میباشند برتري داشته باشد، آنها که باید مقدم باشند مؤخر گردند و آنها که باید مؤخر شوند مقدم گردند، گفتم بفرمائید: مسابقه
سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ » : در ایمان براي چیست و چه هدفی از آن میباشد. امام علیه السّلام فرمود: خداوند متعال در قرآن مجید فرموده
در جاي دیگر فرمود: السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ ،« مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّۀٍ عَرْضُ ها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ
الْمُقَرَّبُونَ. در جاي دیگر فرمود: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِ یَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ،
در این جا به مهاجران نخستین به خاطر پیشی گرفتن در مهاجرت شروع به سخن کرده و بعد از انصار و سپس از تابعان نام برده
صفحه 194 از 295
است، و بعد هر کدام را به اندازه مقام خودش تعریف میکند. خداوند متعال پیامبران خود را هم بر یک دیگر فضیلت داده، در
قرآن میفرماید ما پیامبران را از هم دیگر متمایز کردیم، و بعضی را بر بعضی فضیلت دادیم، با بعضی از آنها سخن گفتیم و گروهی
دیگر را بر گروهی مقامی بلندتر دادیم. در جایی دیگر فرمود: ما بعضی از پیامبران را بر بعضی برتري دادیم، و نیز فرموده: اي رسول
ما بنگر که چگونه ما پارهاي از آنها را بر پارهاي فضیلت دادیم، و در آخرت هم بعضی از آنها مقاماتی بلند و فضیلتهاي بزرگی
خواهند داشت. در آیهاي دیگر فرموده آنها در نزد خداوند درجاتی دارند، و بعد فرمود: خداوند به صاحب هر فضیلتی فضلش را
میدهد، و نیز فرمود: کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و از مال و جان خود گذشتند در نزد
خداوند داراي مقام و مرتبه میباشند. در آیه دیگري فرمود: خداوند مجاهدان را بر کسانی که در خانهها نشستهاند ایمان و کفر،
ج 1، ص: 416 فضیلت داده و براي آنها اجر و مزد بزرگی معین کرده و آنها را مورد رحمت و مغفرت قرار داده است، و نیز فرمود:
مساوي نمیباشند از شما آن کسانی که قبل از فتح مکه انفاق کرده و جهاد نمودهاند با کسانی که بعد از آن آمدهاند. آن جماعت
قبل از فتح مکه اجر و پاداششان بزرگتر از کسانی میباشد که بعد از فتح انفاق کرده و یا در جنگ شرکت کرده باشند، در جاي
دیگر فرمود: خداوند مؤمنان شما را مقامی بلند میدهد و صاحبان علم را بیشتر از آنها مقام عطا میکند. در یک آیه شریفه فرمود:
به آنها تشنگی و خستگی و گرفتاري در راه خدا نخواهد رسید، آنها در جایی گام نخواهند گذاشت که کفار را به خشم آورد، و
از دشمن هم به آنها صدمهاي نخواهد رسید مگر اینکه براي آنها جزء اعمال صالحه بحساب خواهد آمد. در آیه دیگر فرمود: هر
چه براي خود مقدم بدارید آن را در نزد خداوند خواهید دید، و نیز فرمود: هر کس ذرهاي کار خیر بکند آن را خواهد دید و اگر
ذرهاي کار بد هم بکند آن را هم خواهد دید، اینها بودند درجات ایمان و مراتب آن در نزد خداوند. 7- محمد بن حکیم گوید:
خدمت حضرت امام ابو الحسن علیه السّلام عرض کردم گناهان کبیره آدمی را از ایمان بیرون میکند، فرمود: آري و صغیره هم،
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: مؤمن زنا نمیکند و مرتکب دزدي هم نمیشود در حالی که مؤمن باشد. 8- عبید بن زراره
گوید: ابن قیس ماصر نزد حضرت باقر علیه السّلام آمد و گفت: ما برادران دینی و ایمانی خود را بخاطر ارتکاب گناه و معصیت
خارج از ایمان نمیدانیم، امام باقر علیه السّلام فرمود: اي پسر قیس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود مؤمن زنا نمیکند و
مرتکب سرقت هم نمیشود در حالی که مؤمن باشد اکنون هر جا میخواهید بروید. 9- داود بن سلیمان از حضرت رضا علیه السّلام
و او از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: ایمان اقرار به زبان و شناخت با قلب، و عمل
به ارکان ص: 417 است. 10 - امام علیه السّلام در تفسیر إِلَیْهِ یَصْ عَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ فرمود:
مقصود کلمه اخلاص و اقرار به واجباتی است که از طرف خدا نازل شده، ولایت عمل صالح را به طرف خداوند میبرد. امام
گفتار مؤمن است که میگوید لا اله الا الله محمد رسول اللَّه علی ولی اللَّه و خلیفۀ رسول اللَّه، « کلم طیب » : صادق علیه السّلام فرمود
فرمود: عمل صالح اعتقاد به دل میباشد به این که معتقد باشد این مسأله حق است و از جانب خداوند آمده و شکی هم در آن
نیست. ابو الجارود از حضرت باقر علیه السّلام روایت میکند که فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند: هر گفتاري باید
کرداري داشته باشد که آن را تایید کند و یا تکذیب نماید، هر گاه فرزند آدم سخنی گفت و کردارش هم با او موافق بود بطرف
خداوند میرود ولی اگر کارش مخالف گفتارش بود مردود میشود و به دوزخ سقوط میکند. 11 - ابو الصلت هروي از امام رضا
و او از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: ایمان شناخت با قلب، و اقرار به زبان و عمل
به ارکان میباشد. 12 - در حدیث دیگري از امام رضا و او از پدرانش روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود:
ایمان گفتار است و کردار. 13 - ابو الصلت هروي از امام رضا علیه السّلام روایت میکند که از وي سؤال کردم ایمان چیست
فرمود: ایمان اعتقاد قلبی و اقرار به زبان و عمل به اعضاء و جوارح است، و ایمان جز به این حقیقت پیدا نخواهد کرد. 14 - قداح از
امام صادق و او از پدرش علیهما السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: ایمان گفتار است و کردار و آن
صفحه 195 از 295
دو با هم شریک میباشند. 15 - ابن صدقه گوید: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال شد که چرا زانی کافر نیست ولی کسی که
نماز نمیگذارد کافر میباشد، امام علیه السّلام فرمود: چون زناکار براي ص: 418 شهوت این کار را میکند ولی
آن کس که نماز را ترك میکند براي این است که به آن اهمیت نمیدهد. زناکار براي لذت دنبال زنی را میگیرد و از او
کامجوئی میکند، ولی آن کس که نماز را ترك کرده و آن را انجام نمیدهد قصدش لذت نیست بلکه فقط نظرش بیاهمیت
شمردن آن میباشد و هر گاه کسی نظرش استخفاف باشد کافر میگردد. 16 - حلبی گوید: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم
فرمود: مؤمن در سرشتش دروغ، بخل و کارهاي زشت نیست، ولی گاهی ممکن است به یکی از این کارها آلوده شود، ولی به آن
ادامه نمیدهد، گفته شد مؤمن زنا میکنند، فرمود: آري گرفتار میشود بعد توبه مینماید، ولی از آن نطفه کودکی متولد نمیشود.
-17 ابو الصلت هروي از امام رضا و او از پدرانشان علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند: ایمان
- گفتاریست که از دهان بیرون میشود، و عملی است که از آدمی سر میزند، و شناختی است که عقلها آن را در مییابند. 18
امام هادي علیه السّلام از پدرانش از امیر المؤمنین علیهم السّلام روایت میکند که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله سؤال کردم
ایمان چیست فرمود: گواهی قلب، اقرار بزبان، و عمل با اعضاء و جوارح. 19 - ابو الصلت هروي از حضرت رضا و او از پدرانش
علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: کفران نعمت زودتر از سایر گناهان آدمی را به کیفر
میرساند. 20 - ابو الصلت از امام رضا و او از پدرانش علیه السّلام نقل میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: روز قیامت
بندهاي را میآورند و در پیشگاه عدل پروردگار قرار میدهند، خداوند امر میکند او را بطرف دوزخ ببرند. آن مرد میگوید بار
خدایا مرا امر میکنید به دوزخ ببرند، من قرآن تلاوت میکردم، خداوند میفرماید: من به تو نعمت دادم ولی تو شکر آن را بجاي
نیاوردي، او میگوید: بار خدایا تو نعمت عطا کردي و من هم شکر نمودم و او ص: 419 همچنین نعمتها و
شکر خود را برشمرد. خداوند هم در پاسخ او فرمود: شما راست میگوئی ولی شکر آن کسی را که نعمت من توسط او به شما
رسید انجام ندادي، و من با خود عهد کردهام، شکر کسانی را که به نعمت دهندگان شکر نکنند نپذیرم، من این خبر را به علی بن
فرات دادم و او هم استنساخ کرد. 21 - ابن بختري از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله
فرمود: ایمان به تظاهر و خودنمائی و یا امیدواري نیست بلکه ایمان آنست که در دل جاي گیرد و اعمال هم بر آن گواهی دهند.
-22 حسن بن زیاد عطار گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم آنها میگویند شما مؤمن هستید میگوئیم آري، میگویند
مگر مؤمنان در بهشت نیستند، میگوئیم آري، میگویند آیا شما در بهشت هستید در این هنگام متوجه خود میشویم و پاسخی
نداریم. امام علیه السّلام فرمودند: هر گاه از شما سؤال کردند که شما مؤمن هستید، بگوئید ان شاء اللَّه مؤمن هستیم، گوید گفتم هر
گاه چنین بگوئیم آنها میگویند که شما شک دارید، فرمود به آنها پاسخ دهید که ما در شک و تردید نیستیم. ما در این جا اگر ان
شاء اللَّه میگوئیم خداوند هم در قرآن فرموده: لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ، در صورتی که خداوند میدانست آنها
وارد مسجد الحرام خواهند شد، خداوند در قرآن مؤمنان را به خاطر کارهاي نیک مؤمن نام گذارده است، ولی کسانی که مرتکب
گناه میشوند و یا وعده آتش به آنها داده شده هرگز مؤمن نامیده نمیگردند. 23 - عبد الرحیم قصیر گوید: توسط عبد الملک بن
اعین نامهاي خدمت امام صادق علیه السّلام نوشتم و سؤال کردم ایمان چیست، امام علیه السّلام نوشتند ایمان اقرار بزبان و اعتقاد به
قلب، و عمل به اعضاء و جوارح میباشد. پس ایمان به همدیگر ارتباط دارد، آدمی گاهی مسلمان است ولی مؤمن نیست، و مؤمن
نخواهد بود مگر اینکه مسلمان باشد، پس اسلام قبل از ایمان است ص: 420 و او با ایمان مشارکت دارد. هر گاه
بندهاي گناه کبیرهاي مرتکب شد و یا یکی از گناهان صغیره را بجاي آورد و گرفتار منهیات گردید از ایمان بیرون میرود، ولی
کافر نمیشود مگر اینکه آن کار را حلال بداند و یا به تشریع آن اعتقاد نداشته باشد. هر گاه بگوید حلال حرام و یا حرام حلال
است و معتقد به این هم باشد در این جا از ایمان خارج میگردد و از زمره مسلمانان هم بیرون میشود، این شخص مانند کسی
صفحه 196 از 295
است که وارد حرم و کعبه شود و آنجا را آلوده کند، او را از کعبه و حرم بیرون میکنند و گردنش را میزنند. 24 - نعمانی در
تفسیر خود از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت میکند که فرمود: ایمان و کفر و شرك و کم و زیادي آنها از این قرار است، ایمان
بخداوند بالاترین اعمال میباشد و در مرتبه عالی قرار دارد، و گرامیتر از آن مقامی نیست و بهرهاش از همه افزونتر است. گفته
شد: یا امیر المؤمنین ایمان گفتار و کردار است و یا تنها گفتار میباشد، فرمود: ایمان گواهی به قلب، و اعتراف در زبان و عمل به
اعضاء و جوارح میباشد، ایمان همهاش عمل است، ایمان گاهی کامل و گاهی نیمه کامل و زمانی ناقص و گاهی هم زائد است،
بطوري که این نقصان و زیادت به وضوح دیده میشود. خداوند متعال براي هر یک از اعضاء و جوارح انسانی وظیفهاي را معین
کرده است که این وظیفه به عضوي دیگر ارتباط ندارد، یکی از آنها قلب آدمی است که بوسیله آن مسائل را درك میکند و فهم
و شعورش باز میگردد، و مشکلات را حل مینماید و خیر و شرش را میفهمد. قلب امیر و فرمانده بدن است، و هر کاري که سایر
اعضاء و جوارح انجام میدهند به دستور قلب انجام میگردد و امر و نهی در بدن بوسیله قلب اجراء میشود و آنها مطیع قلب هستند
و دستورات او را بکار میگیرند. یکی از آن جوارح زبان است که با آن سخن میگوید، و دیگر گوش است که با آن میشنود، و
بعد از آن چشم است که با آن مشاهده میکند، و سپس دست ص: 421 است که با آن اشیاء را برمیدارد، و بعد
از آن پا هست که با آن حرکت میکند. یکی از آنها دامن و آلت تناسل اوست که به آن وسیله زناشوئی میکند و تولید مثل
مینماید، یکی از آنها سرش هست که صورت او در آن قرار دارد، و هیچ عضوي در بدن نیست مگر اینکه خداوند براي او
فریضهاي معین کرده است. آنچه را که بر قلب واجب کرده غیر از آن است که بر گوش واجب نموده، و آن چه را بر گوش واجب
ساخته غیر از آن است که بر چشم واجب کرده است، و بر چشم چیزي واجب نموده که بر دست واجب نکرده است. براي دست
وظیفهاي گذاشته که براي پا نیست، و براي پا وظیفهاي هست که براي دامن نمیباشد، و براي دامن چیزي گذاشته که براي صورت
نیست، و بر صورت چیزهایی واجب کرده که براي زبان نمیباشد. اما آنچه بر قلب واجب کرده و آن ایمان و شناخت و اعتقاد و
خوشنودي از آن چه واجب کرده است و تسلیم در برابر امر خداوند و اندیشه و تفکر و یاد خدا و اطاعت از آن چه نازل کرده و در
قرآن آن را بیان نموده است و باید تا حد توانائی آن دستورات را بکار گیرند. واجب است که همه مسائل و موضوعات دینی را در
قلب خود معتقد باشد و آنها را با عمل و کردار خود نشان دهد مگر آنهائی که براي اظهار آن ضرورتی نباشد، خداوند هم در
قرآن فرموده: إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ، کسانی که از روي اضطرار کاري میکنند ولی در دل با آن مخالف میباشند.
خداوند در یکی از آیات قرآن میفرماید: پروردگار شما را در اداء سوگندهاي بیفایده مؤاخذه نمیکند ولی به آنچه دلتان بدست
آورده محاسبه مینماید، در جاي دیگر فرمود: کسانی که به زبان ایمان میآورند ولی در دل ایمان پیدا نمیکنند، در جاي دیگر
فرموده: متوجه باشید که به ذکر خداوند دلها مطمئن میگردند. در آیهاي از قرآن میفرماید: آنها در خلقت زمین و آسمانها فکر
میکنند و میگویند بار خدایا تو اینها را باطل و بدون هدف خلق نکردهاي، در جاي دیگر گفته: آیا آنها در آیات قرآنی تفکر
نمیکنند مگر بر دلهاي آنان قفل نهاده شده که ص: 422 تا نتوانند اندیشه کنند و حقیقت را دریابند، در جاي
دیگر گفت: دیدگان آنها کور شدهاند بلکه دلها کور نشدهاند و مانند این آیات در قرآن زیاد میباشد، و قلب اساس ایمان است.
اما واجبات زبان و آن بیان کردن عقائد قلبی میباشد و اظهار آن چه در نهان به آن ایمان آورده است، خداوند متعال در این باره
میفرماید: با مردم به نیکی معاشرت کنید و حسن عمل داشته باشید نماز را برپا دارید و زکاة را ادا کنید، در جاي دیگر فرمود: به
سه خدا معتقد نباشید از این عقیده دست بردارید که براي شما بهتر است و خداوند یکی است و شریک ندارد، خدا به اظهار حق و
خودداري از باطل امر فرمود: واجبات گوش شنیدن اذکار خداوند و گوش دادن به تلاوت آیات قرآن، و خودداري از شنیدن آنچه
خداوند را به خشم میآورد، پروردگار فرمود: هنگامی که قرآن تلاوت میگردد آن را گوش دهید و خاموش باشید، شاید مورد
رحمت خداوند قرار گیرید. در جاي دیگر فرمود: خداوند در قرآن براي شما نازل کرده که هر گاه مشاهده کردید و شنیدید به
صفحه 197 از 295
آیات خداوند کافر میگردند و یا آنها را مسخره میکنند، شما با آنها مجالست نکنید بگذارید آنها در کفر خود فرو روند و در
افکار خود غوطه بخورند. اما اگر انسان اشتباه کرد و یا موضوعی را فراموش ساخت و با آن جماعت به مصاحبت و مجالست
مشغول شد و بعد متوجه گردید که باید از آنها دوري کند و بلافاصله ارتباط خود را با آنها قطع کرد خداوند این غفلت را بر آنها
میبخشد و آنها را مؤاخذه نمیکند. در جاي دیگر فرمود: آن دسته از بندگان مرا که سخنان حق را میشنوند و از بهترین آن
پیروي میکنند مژده و بشارت بده که خداوند آنها را هدایت کرده و همانها صاحبان عقل و خرد و دانش و بصیرت و آگاهی و
شناخت میباشند. در آیهاي دیگر فرمود: هنگامی که آنها سخنان لغو و بیهوده را میشنوند ص: 423 اعراض
میکنند، و میگویند کارهاي ما براي خودمان باشد و اعمال شما براي خودتان، شما سلامت باشید و بدانید که ما دنبال جاهلان و
نادانان نمیرویم و راه آنها را ادامه نمیدهیم، در قرآن هر چه بر گوش واجب شده از باب ایمان میباشند. اما واجبات چشم یکی
از آنها نگاه کردن در آیات خداوند و پوشیدن دیده از آنچه خداوند حرام کرده است، در قرآن مجید میفرماید آیا آنها به شتر
نگاه نمیکنند که چگونه خلق شده است، و به آسمان نظر نمیکنند که چگونه بلند شده و به کوهها توجه ندارند که چگونه بر
جاي خود قرار گرفتهاند، و به زمین نگاه نمیکنند که چگونه پهن و هموار گردیده است. در آیه دیگري فرمود: آنها به ملکوت
آسمانها و زمین توجه ندارند و به مخلوقات خدا نگاه نمیکنند در جاي دیگر فرموده: به میوههاي درخت هنگامی که میرسد توجه
کنید، در آیه دیگر فرمود: هر کس بصیرت پیدا کند بنفع خودش میباشد و هر کس کور شد بزیان او خواهد بود، این آیه در
بینائی دلها و چشمها بسیار جامعیت دارد و حقیقت را روشن میکند. در آیه دیگري فرمود: دیدهها کور نیستند ولی دلهاي سینه
کور میباشند و حقیقت را دریافت نمیکنند، در جاي دیگر فرمود: به مؤمنان بگو دیدگان خود را بپوشانند و دامنهاي خود را
حفظ کنند، اینها براي آنها پاکیزگی میآورد، معناي آیه این است که به عورت دیگري نگاه نکند و اگر توانایی داشت به عورت
خود هم نگاه نکند. در آیه دیگري فرموده: بزنان مؤمن بگوئید دیدگان خود را بپوشانند، و عورتهاي خود را نگه دارند یعنی
همان گونه که دامنها را نگه میدارند، دیدگان خود را هم از نگاه کردن به این و آن حفظ کنند زیرا نگاه کردن به صورتها
موجب زنا و چیزهاي دیگر میگردد. بعد از این آنچه را که بر گوش و چشم و عورت واجب کرده همه را در یک آیه ذکر کرده و
گفته: شما خود را نمیپوشانید و اباء ندارید از اینکه گوشها و دیدگان و پوستهاي شما را مشاهده کنند، و شما خیال میکنید که
خداوند ص: 424 بسیاري از کارهاي شما را نمیداند، مقصود از جلود در این آیه شریفه عورتها و رانها
میباشند. در جاي دیگر فرمود: از آنچه برایت معلوم نیست و حقیقت آن را نمیدانی پیگیري نکن، و بدان که گوش و دیده و دل
همه مسئول هستند، اینها بود چیزهائی که خداوند بر دیدگان واجب گردانیده و هر کس در این آیات تامل کند و از منکرات
چشم پوشی نماید او مؤمن میباشد. اما واجبات دست یکی از آنها وضو گرفتن است در قرآن مجید میفرماید: اي کسانی که ایمان
آوردهاید هر گاه خواستید براي نماز برخیزید صورتهاي خود را بشوئید و دستها را هم تا مرفق شست و شو دهید و بعد از آن سر
و پا را مسح کنید، دیگر از واجبات دست انفاق و احسان میباشد که باید در راه خدا انجام پذیرد. در آیه شریفه فرمود: از اموال
پاکی که بدست آوردهاید انفاق کنید و هم چنین از چیزهائی که براي شما از زمین بیرون آوردهایم، خداوند بر دستها جهاد را هم
واجب گردانید، زیرا جهاد بوسیله دست انجام میگیرد در این باره فرمود: هر گاه با کافران برخورد کردید گردنهاي آنها را بزنید،
و هر گاه آنها خون آلوده شدند دست و پاي آنها را محکم ببندید، و اینها همه از ایمان میباشد. اما واجبات پاها و آن عبارت
است از گام نهادن در راهی که خداوند رضایت دارد، و دوري کردن از هر جائی که رفتن آنجا خداوند را به خشم میآورد و
خداوند در این باره میفرماید: بطرف خدا بشتابید و از خرید و فروش خودداري کنید، در جاي دیگر فرمود: در زمین با تکبر و
غرور حرکت نکنید، و در راه رفتن میانه روي را انتخاب نمائید و صداهاي خود را آهسته کنید. خداوند متعال قیام در حال نماز را
بر پاها واجب گردانیده و فرموده براي خدا قیام کنید و عبادت نمائید و بعد گفته که پاها از جوارحی هستند که روز قیامت گواهی
صفحه 198 از 295
میدهند و لب به سخن میگشایند، در آن جا که فرمود: امروز دهانها را مهر میکنیم و با دست و پاهاي آنها سخن میگوئیم، و
پاها شهادت میدهند که ص: 425 چه کاري انجام دادهاند، اینها بود واجبات پا در قرآن که آنها از ایمان به
حساب میآیند. اما واجبات سر آن است که آن را مسح نماید و خود را پاك کند و براي نماز آماده گردد، در قرآن فرمود: سرهاي
خود را مسح کنید، و آن از ایمان میباشد، و بر صورت در هنگام وضو شستن را واجب کرده و گفته: اي کسانی که ایمان
آوردهاید هر گاه خواستید نماز بگذارید صورتهاي خود را بشوئید. خداوند سجده را بر سر و دست و زانو واجب گردانیده و آن
هم از ایمان میباشد، خداوند در هنگام واجب کردن این اعمال بر اعضاء و جوارح در صلاة بیان کرد و در کتاب خود در وقت
تحویل قبله از بیت المقدس به کعبه آن را بیان فرموده است. مسلمانان گفتند: یا رسول اللَّه نماز و وضوء ما بطرف بیت المقدس
هدر رفت و ضایع شد، در این جا خداوند متعال فرمود: ما آن قبله را از این جهت براي تو مقرر کردیم، تا بدانیم کدام یک از
رسول پیروي میکنند و کدام یک دنبال گذشتهها میروند و به عقب بر میگردند، این تغییر قبله بزرگ بود فقط کسانی که
هدایت شدهاند در آن ثابت ماندند، خداوند نمیخواهد ایمان شما را ضایع کند و او به مردم مهربان میباشد، صلاة و طهور را در
این جا از نشانه ایمان ذکر میکند. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: هر کس خداوند را با ایمان کامل ملاقات کند او از اهل
بهشت میباشد، و هر کس چیزي از واجبات را ضایع کند و از اوامر خداوند سرپیچی نماید، و مرتکب منهیات گردد ناقص الایمان
در پیشگاه خداوند حضور پیدا میکند. خداوند متعال فرمود: هر گاه سورهاي نازل میگردد گروهی از آنها میگویند کدام یک از
شما در اثر نزول این آیه بر ایمانش افزوده گشت، اما مؤمنان بر ایمان آنها افزوده میگردد و آنها به یک دیگر بشارت میدهند، در
جاي دیگر فرموده: مؤمنان کسانی هستند که هر گاه خداوند ذکر شود دلهاي آنها ترسان میگردد و هر گاه آیات خداوند بر آنها
تلاوت گردد بر ایمانشان افزون شود و آنها به خداي ص: 426 خود توکل میکنند. در جاي دیگري فرمود: آنها
جوان مردانی بودند که بخداي خود ایمان آوردند و ما هم بر هدایت آنها افزودیم، در آیهاي دیگر فرمود: کسانی که راه هدایت را
پیدا کردند بر هدایت آنها افزوده میگردد، و خداوند به آنان تقوي و پرهیزکاري عنایت میکند. در آیه دیگري فرمود: آن خدائی
است که آرامش بر دلهاي مؤمنان فرود میآورد تا بر ایمانشان بیفزاید، و اگر همه در ایمان با هم مساوي بودند کسی را بر کسی
فضیلت و برتري نبود، با ایمان کامل مؤمنان وارد بهشت میگردند و به درجات آن نائل میشوند. اگر کسانی ایمان آنها ناقص
باشد و یا ایمان خود را از دست بدهند وارد دوزخ میشوند، کسانی که در ایمان سابقه دارند بر دیگران برتري پیدا میکنند،
خداوند در قرآنش فرموده: آنها که سبقت گرفتند و زودتر از همه ایمان آوردند مقرب میباشند. در آیهاي دیگر میفرماید: کسانی
که از مهاجران و انصار که سابقه ایمان دارند بر دیگران فضیلت دارند و بعد آنهائی که از آنها پیروي کردند داراي فضیلت هستند،
در آیه دیگري فرموده: پیامبران بعضی بر بعضی فضیلت دارند، بعضی از آنها با خداوند هم سخن شدند، و گروهی به مقام بالاتر
رسیدند، ما به عیسی بن مریم آیات روشن دادیم، و او را به روح القدس تایید کردیم. در آیهاي میفرماید ما بعضی از پیامبران را بر
بعضی دیگر برتري دادیم، و به داود زبور را عطا کردیم، و نیز فرمود: بنگر ما چگونه گروهی را بر گروه دیگر فضیلت بخشیدیم، و
در آخرت هم درجات و مراتب بزرگی هست که با فضیلت و برتري از یک دیگر به آن خواهند رسید. در جاي دیگري فرمود: آنها
در نزد خداوند درجات متفاوتی خواهند داشت، و خداوند به آنچه انجام میدهد آگاهی دارد، خداي سبحان فرمود: خدا به هر
صاحب فضلی جزاي او را میدهد. ص: 427 در آیهاي دیگر فرمود: کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کردند
و در راه خدا جهاد نمودند و از مال و جان خود گذشتند در نزد خدا مقام و درجه بزرگی دارند. در آیهاي دیگر فرمود: کسانی که
قبل از فتح مکه انفاق و جهاد کردند با آنهائی که بعد آمدند مساوي نیستند و آنان مقام و درجه بزرگتري دارند، ولی خداوند به
همه آنها وعده نیک میدهد. در جاي دیگر فرمود: خداوند مجاهدان را بر آنهائی که در خانهها نشستهاند فضیلت و برتري داده و
درجات و امتیازي به آنها خواهد داد و مورد رحمت قرار خواهند گرفت. در جاي دیگر فرمود: هر یک از آنها که در راه خدا جهاد
صفحه 199 از 295
کنند و یا تشنه گردند، و یا مشقت و سختی مشاهده کنند، و در هر جایی که قدم بگذارند و از دشمنان آسیب و رنج تحمل نمایند،
خداوند براي آنها پاداش عمل صالح در نامه اعمالشان خواهد نوشت. اینها بودند درجات و مراتب ایمان در نزد خداوند متعال،
کسی بخداوند ایمان نمیآورد مگر اینکه به رسول خدا و حجتهاي او در زمین ایمان بیاورد، خداوند میفرماید هر کس از رسول
اطاعت کند از خداوند هم اطاعت کرده است. این طور نیست که خداوند در میان اعضاء و جوارح آدمیان رهبر و امامی قرار دهد
که شک و شبه را از آنها دور کند و براي آنها یقین را ثابت نماید و آن امام قلب آدمی میباشد، ولی در حجتها آن را مهمل
بگذارد. در قرآن مجید فرمود: حجت بالغه در نزد خداوند است، اگر بخواهد همه شما را هدایت میکند در جاي دیگر گفت:
خداوند پیامبران را فرستاد تا براي مردم حجتی نباشد، و گفت: براي اینکه مردم نگویند چرا براي ما مژده دهنده و ترسانندهاي نیامد،
در آیهاي فرمود: ما از آنها امامانی قرار دادیم تا مردم را بطرف ما هدایت کنند و آنها صبر و شکیبائی نمودند. بعد از آن طاعت
والیان امر که نگهبانان دین او هستند بر مردم واجب کرد، همان گونه که طاعت رسول صلّی اللَّه علیه و اله را واجب کرده بود، و
گفت: از خدا و رسول و ص: 428 صاحبان امري که از خود شما هستند اطاعت کنید. بعد از این ولاة امر را که
از اهل علم هستند بیان کرد و مقام آنها را روشن ساخت، و در کتاب خود فرمود: اگر آنها مسائل مورد خلاف را به رسول و
صاحبان امر ارجاع دهند آنها با علمی که دارند حق را استخراج خواهند کرد و حقیقت را روشن خواهند ساخت. از این جا معلوم
است که مردم از تاویل کتاب عاجز میباشند و فقط صاحبان امر میتوانند آن را استنباط کنند، زیرا آنها راسخ در علم هستند، و
محل اطمینان در تاویل قرآن میباشند و در قرآن فرمود: تاویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند و در جاي دیگر فرمود:
آنها آیات روشنی هستند که در سینههاي اهل علم قرار دارند. طلب علم و فضیلت از عبادت بهتر است و خداوند میفرماید: فقط
علماء از خداوند میترسند و با علم در نزد خداوند شایسته اسم صدیق میباشند، خدا آنها را راستگو نامیده و اطاعت آنها را بر همه
بندگان واجب کرده و فرموده: اي کسانی که ایمان آوردهاید از خدا بترسید و با راست گویان باشید. خداوند آنها را از اولیاء خود
قرار داده و ولایت آنها را مانند ولایت خود کرده است و حزب آنها را هم از حزب خود قرار داده و گفته: کسانی که خدا و رسول
و مؤمنان را دوست بدارند آنها بدانند که حزب خداوند پیروز میشوند، و نیز فرمود: ولی شما خدا و رسول و مؤمنان هستند، و
کسانی که نماز میخوانند و زکاة میدهند و در حال رکوع میباشند. بدانید خداوند شما را رحمت کند، که این امت بعد از پیامبر
خود هلاك شدند و به عقب برگشتند، آنها از امتهاي گذشته که عبادت بتها را بر عبادت خداوند اختیار کردند پیروي کردند و
دنبال آنها را گرفتند. آنها نادانان را بر دانایان مقدم داشتند در صورتی که خداوند میفرماید آیا مساوي هستند کسانی که میدانند
و کسانی که نمیدانند، فقط صاحبان عقل و خرد این مطالب را درك میکنند. ص: 429 پروردگار در باره
کسانی که بعد از وفات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله بر میراث آن جناب مسلط شدند فرمود: آیا کسی که بطرف حق هدایت
میکند شایستهتر است که مردم از او متابعت کنند یا کسی که نمیتواند مردم را هدایت کند و خود محتاج هدایت میباشد، شما
در این جا چگونه داوري میکنید و در این موضوع چه نظري میدهید. اگر جایز بود جاهلان بر ملت حکومت کنند ابراهیم علیه
السّلام به پدرش نمیگفت: چرا کسی را که گوش ندارد و جایی را مشاهده نمیکند و کاري از وي برنمیآید عبادت میکنی،
مردم پیرو کسانی هستند که از امامان حق اطاعت میکنند. خداوند متعال در قرآن مجید فرمود: روزي که مردم را با نام رهبرشان
دعوت میکنیم، کسانی که نامه اعمالشان در دست راست آنها قرار گیرد آنها نامههاي اعمال خود را میخوانند و مورد عقاب هم
قرار نمیگیرند، هر کس صادقان را براي خود امام بگیرد با آنها محشور میشود و هر کس منافقان را رهبر اتخاذ کند با آنها
محشور میگردد. رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: مردم با دوستان خود محشور میگردند، ابراهیم علیه السّلام گفت: هر
کس از من پیروي کند با من خواهد بود، اصل ایمان علم است و خداوند براي علم اهلی معین کرده و مردم را به اطاعت و سؤال از
آنها دعوت کرده و فرموده: شما از کسانی که اهل ذکر هستند سؤال کنید در صورتی که خود عالم به آن نیستید. در آیهاي دیگر
صفحه 200 از 295
میفرمود: هنگام ورود به خانهها از درهاي آن وارد شوید، مقصود از خانهها در اینجا آن خانههائی است که خداوند آنها را بزرگ
دانسته و گفته: خانههائی که خداوند اجازه داده آنها بلند گردند و یاد خدا در آنها جریان پیدا کند. بعد از این معنی آن را روشن
کرده تا جاهلان خیال نکنند که آنها از نوع خانههاي معمولی میباشند و فرمود: در آن خانهها مردانی هستند که خرید و فروش
آنها را از یاد خدا غافل نمیکند، و هر کس در این طرف علم را دنبال کند ص: 430 به آن میرسد. رسول خدا
صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: من شهر علم هستم، و در جاي دیگري گفت: من شهر حکمت میباشم، و علی هم در آن شهر میباشد،
اکنون هر کس طالب حکمت و یا علم هست باید از آن در وارد گردد و علم و حکمت فرا گیرد. تمام این مطالبی که ذکر شد در
کتاب خدا به آن تصریح شده است، و کسانی هستند که تاویل آن را میدانند اکنون هر کس از آنها عدول کند و بطرف کسانی
که خود را عالم میدانند بروند و از آنها پیروي کنند گرفتار شبهه میشوند و بدون برهان و دلیل خود را هلاك میکنند و دیگران
را هم به هلاکت میرسانند. آنها زیان میکنند و از کوشش خود استفادهاي نمیبرند، و روز قیامت امامان آنها از پیروان خود اظهار
برائت میکنند و هنگامی که عذاب خداوند را مشاهده نمایند دستشان از همه جا بریده میشود و راه بجائی نمیبرند و حیران و
سرگردان میمانند. در دنیا حق و باطل، ایمان و کفر، علم و جهل، سعادت و شقاوت و بهشت و دوزخ به هم آمیخته، و حق و باطل
در دل هیچ انسانی جمع نمیگردند، و خداوند در کتاب خود فرموده: پروردگار در دل هیچ مردي دو دل قرار نداده است. مردم
هنگامی هلاك شدند که بین رهبران حق و کفر فرقی قائل نشدند و همه را یکسان دانستند، و گفتند: هر کس که در جاي رسول
اکرم صلّی اللَّه علیه و اله نشست اطاعتش واجب میباشد خواه نیکوکار و یا بدکار باشند و از همین جا هلاك شدند. خداوند متعال
فرمود: آیا مسلمانان را مانند مجرمان قرار دهیم این چه انتظاري است که شما دارید، در جاي دیگري گفت: آیا کور و بینا با هم
مساوي هستند و یا تاریکیها و روشنائیها با هم برابرند، در باره کسانی که رهبران کفر را رهبران راستین میدانند، و غاصبان
حقوق را امامان بر حق میشمارند و گمراهان را بر ظلم و فساد تایید میکنند فرمود: این گونه عنوانها و اسمها را خود پدید
آوردهاید و پدران شما خود را به این عناوین مشغول کردند خداوند متعال در باره آنها چیزي که دلالت بر حکومت آنان ایمان و
کفر، ج 1، ص: 431 بکند نازل نکرده است، و به آنها بخاطر این افتراء عظیم سخت اعتراض کرده و مورد نکوهش قرار داده است،
و در قرآن فرموده: کسانی بر خدا افتراء میبندند که به آیات او ایمان نیاورده باشند. در قرآن فرموده: کسانی گمراهتر هستند که از
هواي نفس خود پیروي میکنند و راهی جز راه خداوند را میگیرند، در جاي دیگر گفت آیا کسی که مؤمن است مانند کسی
است که فاسق باشد مؤمن و فاسق هرگز با هم مساوي نیستند. در آیهاي دیگر فرمود: آیا کسی که با بینه و بصیرت در راهی قدم
میگذارد مساوي است با آن کسی که کورکورانه قدم در جادهاي میگذارد، و بین حق و باطل را در آیات قرآن روشن کرده و
براي بندگان در این باره عذري نگذاشته است. خداوند با برهان و روشن کردن موضوعات حق و باطل را از هم جدا ساخته و مردم
را در اشتباه قرار نداده است، امت اسلامی پس از وفات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله در تاریکی و کفر قرار گرفتند، و با هم
اختلاف کردند و از هم جدا شدند. مسلمانان را از هم پراکنده شدند و نسبت به اوصیاء پیامبر تجاوز و تعدي کردند، و این بعد از
آن بود که خداوند براي اطاعتکنندگان پاداش و براي معصیتکنندگان عقاب معین فرمود، اما آنها از هواي نفس خود پیروي
کردند و اوامر خدا و رسولش را فراموش نمودند. خداوند متعال در قرآن فرموده: دسته دسته شدن اهل کتاب بعد از این پیدا شد که
خداوند آنها را روشن کرده بود و راهها را به آنان نشان داده بود، و بعد فضیلت مؤمنان را آشکار کرد و گفت: کسانی که ایمان
آوردهاند و کارهاي شایسته انجام میدهند آنها بهترین مردمان میباشند. بعد از آن از کرامتهائی که براي مؤمنان فراهم کرده، و
هم چنین عذابهائی که براي مشرکان و کسانی که با امر او و ولیش مخالفت کردند مهیا ساخته وصف میکند، و بین صفات
، هدایتشدگان و یا تجاوزکاران فرق میگذارد، و در آیات قرآنی در این موضوع به تفصیل گفتگو کرده است. ایمان و کفر، ج 1
ص: 432 در آیه شریفه فرمود: آیا آنها در قرآن تفکر و تدبر ندارند و یا دلهاي آنها بسته شده و توانائی ندارند حقائق را دریابند،
صفحه 201 از 295
اینک متوجه باش امامی که هرگز به خداوند شرك نیاورده و لحظهاي او را معصیت نکرده و طاعتش از طرف خداوند واجب
گردیده باید مورد اطاعت قرار گیرد. نه آن امامی که عمر خود را در بتپرستی گذرانیده و بعد در ظاهر ایمان آورده و در باطن
نفاق داشته بعنوان امام معرفی شود، آیا حکیم میتواند پلیدي را با پلیدي معالجه کند، و حدود خدا را کسی اجرا کند که خود در
گردن حدود زیادي دارد. خداوند متعال میفرماید: آیا مردم را بکارهاي خیر امر میکنید و خود را فراموش مینمائید و در حالی
که قرآن تلاوت میکنید اما تعقل ندارید، آیا خداوند عز و جل پیامبرش را امر نکرد تا وصی خود را به مردم معرفی کند و امامت و
ولایت او را آشکار نماید. در قرآن مجید فرمود: اي رسول به مردم برسان آنچه را که از طرف خدایت نازل گردیده و اگر ابلاغ
رسالت نکنی رسالت خدا را نرسانیدهاي و اگر میترسی خداوند تو را از گزند آنها نگه میدارد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله امر
خداوند را به مردم ابلاغ کردند. در این هنگام شیاطین نزد ابلیس جمع شدند و گفتند شما به ما گفتید بعد از اینکه محمد
درگذشت امت او از هم پراکنده خواهند شد و سنتش درهم خواهد شکست، و کتاب او هم به این موضوع اشاره میکند و
میگوید: محمد فقط پیامبري است که حکم خدا را میرساند قبل از او پیامبرانی گذشتند اکنون اگر او درگذرد و یا کشته شود
شما به عقب باز خواهید گشت؟ اکنون چگونه پیامبري او تمام خواهد شد و یا امتش پراکنده میگردند در حالی که براي خود
جانشین معین کرده و امامی نصب کرده است شیطان گفت: شما ترسی نداشته باشید امت او فرمان او را نقض خواهند کرد و با
وصی او مکر خواهند نمود و به اهل بیت او ظلم خواهند کرد. ص: 433 حب دنیا بر آنها چیره خواهد شد و آنها
وصیت محمد را بیاثر خواهند نمود، تعصبها و کینهها در دل آنها پیدا خواهد شد و از روي نخوت و تکبر حق را از حقدار
خواهند گرفت، در این هنگام خداوند این آیه را نازل کرد که: شیطان در پندار خود راستگو درآمد و مردم از وي متابعت کردند
مگر گروهی از مؤمنان که دنبال تحریکات او نرفتند. 25 - محمد بن سالم گوید: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: گروهی از مردم در
باره قرآن بدون اینکه علمی داشته باشند سخن گفتند، خداوند فرمود: او خدائی است که کتاب را بر شما فرود آورد، بعضی از
آیات آن محکم هستند که همانها اصل کتاب میباشند. دستهاي دیگر آیات متشابه هستند، کسانی که در دل آنها تیرگی هست
دنبال آیات متشابه میروند تا فتنه انگیزي کنند آنها از پیش خود تفسیر و تاویل براي آنها درست مینمایند، تا مردم را فریب دهند
در حالی که تاویل آن را جز خداوند کس نمیداند، منسوخات از متشابهات میباشند و محکمات از ناسخات هستند. خداوند متعال
نوح را براي نبوت برانگیخت و به او گفت: به مردم بگو از خداوند بترسند و او را عبادت کنند و از من اطاعت نمایند، بعد از آن
نوح آنها را بطرف خداوند دعوت کردند تا او را پرستش کنند و شریکی براي او قائل نگردند. بعد از آن پیامبران را مبعوث فرمود
تا همین سخنان را به مردم ابلاغ کنند، تا آنگاه که نوبت به محمد صلّی اللَّه علیه و اله رسید او هم مردم را دعوت کرد تا خداوند را
پرستش کنند و براي او شریک و همتائی معتقد نگردند. در قرآن مجید فرمود: دین را براي شما تشریع فرمود، و به نوح در این باره
وصیت کرد، و به تو هم در باره دین وحی کردیم، و همچنین به ابراهیم و موسی و عیسی وصیت کردیم که دین را پابرجا بدارید و
از هم پراکنده نشوید. مشرکان از دعوت شما ناراحت شدهاند و گفتار شما در این مورد براي آنها بزرگ و سنگین است، این
خداوند است که هر کس را بخواهد برمیگزیند و هر کس بطرف او متوجه گردد او را هدایت میکند، خداوند پیامبران را بطرف
قومشان ص: 434 فرستاد تا بر وحدانیت خداوند گواهی دهند و به آنچه خداوند فرموده اقرار کنند. هر کس از
روي اخلاص ایمان بیاورد و با همین اخلاص از دنیا برود خداوند او را وارد بهشت میکند زیرا خداوند به بندگان خود ستم روا
نمیدارد، خداوند هیچ یک از بندگان خود را عذاب نمیکند مگر اینکه خود را در معصیت گرفتار سازد و یا مرتکب قتل شود که
در این صورت جهنم را بر او واجب میگرداند. اما هر گاه قوم یک پیامبري او را اجابت کنند و دعوت او را قبول نمایند آنها راهی
بطرف پیغمبر خود خواهند داشت و از آن راه با او ارتباط برقرار خواهند کرد، خداوند به محمد صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: ما براي
تو وحی فرستادیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم. خداوند به هر پیامبري امر کرد که سنت و راه پیامبر
صفحه 202 از 295
گذشته را تعقیب کند، و از سنت حضرت موسی علیه السّلام که خداوند براي او لازم کرده بود روز شنبه بود، و فرموده بودند اگر
سنت روز شنبه را نگه دارد و احترام او را حفظ کند وارد بهشت میشود. اما هر کس او را سبک بشمارد و حرام خدا را حلال
بداند، و یا کاري که در آن روز حرام باشد انجام دهد خداوند او را وارد دوزخ میکند، و این هنگامی بود که آنها شکار ماهی را
در روز شنبه که حرام بود انجام میدادند و با حیلههاي شرعی ماهی را به دام میانداختند و روز یک شنبه صید میکردند. خداوند
بر قوم موسی غضب کرد بدون اینکه آنها مشرك شوند و یا در آنچه موسی علیه السّلام از طرف خداوند آورده است شک کنند،
در این جا خداوند فرمود: شما میدانید کسانی که نسبت به روز شنبه سنتشکنی کردند ما آنها را بصورت بوزینه در آوردیم. بعد
از این عیسی علیه السّلام را برانگیخت تا مردم را به وحدانیت خداوند دعوت کند. و به آنچه خداوند براي او نازل کرده اقرار
نمایند، عیسی علیه السّلام هم براي مردم راهی باز کرد تا مردم از آن راه به خدا برسند، قبل از بعثت عیسی سنت روز شنبه از بین
رفته بود و بسیاري از سنتهاي حضرت موسی علیه السّلام را فراموش کرده بودند. ص: 435 بعد از بعثت
حضرت عیسی مردم موظف بودند از سنت و روش آن جناب متابعت کنند، و راه او را در پیش گیرند، و هر کس از سنتها و
روشهاي او پیروي نکند خداوند او را وارد جهنم میکند و اگر چه همه پیامبران از توحید سخن گفتند و مردم را از شرك
بازداشتند. بعد از آن خداوند محمد صلّی اللَّه علیه و اله را در مکه برسالت مبعوث کردند، و تا مدت ده سال اعتقاد پیروان حضرت
رسول این بود که خداوند یکی است و شریکی ندارد و اینکه محمد رسول او میباشد، هر کس به این دو اعتقاد داشت و از دنیا
میرفت وارد بهشت میشد، و همه پیروان محمد که به این عقیده مردند از پیروان او بحساب میآیند، مگر آنهائی که مشرك مرده
باشند. گواه بر این مطلب این است که خداوند عز و جل در سوره بنی اسرائیل که در مکه فرود آمده گفته: خداي تو حکم میکند
که جز او را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی نمائید، تا آخر آیه، در این جا فقط به موعظه و نصیحت و تعلیم و نهی خفیفی
اکتفاء کرده است، و براي کسانی که مرتکب منهیات میشوند وعده و وعیدي در نظر گرفته نشده است. در جایی دیگر از کاري
نهی کرده و تحذیر نموده ولی شدت عمل به خرج نداده است و تهدید به عذاب هم ننموده، خداوند در قرآن گفته: اولاد خود را
بخاطر ترس از فقر نکشید، ما آنها و شما را روزي میدهیم و بدانید کشتن آنها خطاي بزرگی میباشد. به زنا و کار زشت نزدیک
نشوید که آن کاریست پلید و رسوا و راهی است بد و ناپسند بدون حق کسی را نکشید و خداوند قتل نفس را حرام کرده است
مگر کسی که باید قصاص شرعی شود، و هر کسی مظلوم کشته شد ما به ولی او قدرت میدهیم تا انتقام و قصاص کند، ولی باید
اسراف نداشته باشد. به مال یتیم نزدیک نشوید مگر از راهیکه شرع معین کرده و بگذارید تا یتیم بزرگ شود، به عهد خود وفا کنید
که از عهد و پیمانها بازخواست خواهید شد، هر گاه خواستید چیزي را وزن کنید آن را کامل و صحیح انجام دهید که آن بهتر و
ص: 436 نیکوتر میباشد. از هر چه نمیدانی و علمش را نداري خودداري کن، و بدان که گوش و چشم و دل
همه در نزد خداوند مسئول هستند، در هنگام حرکت و راه رفتن آهسته راه بروید و با تکبر حرکت نکنید، و بدانید که شما
نمیتوانید زمین را از هم بشکافید و یا بالاي کوههاي بلند برسید، و همه اینها نزد خداوند مکروه میباشند. این مطالب از آنهائی
است که خداوند به شما وحی کرد و همه آنها حکمت و دانش بود، و اکنون با خداي خود خداي دیگري را قرار مده که با حسرت
و خواري در جهنم افکنده خواهی شد در سوره وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی فرموده: شما را از آتشی که شعله میکشد میترسانم، آتشی که
فقط اشقیاء و دروغگویان و کسانی که به حق پشت کردهاند به آن گرفتار خواهند شد. در سوره إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ فرمود: اما کسی
که نامه عملش از پشت سر به او داده شود، بزودي فریاد هلاکت خواهد کشید و گرفتار آتش سوزانی خواهد شد، زیرا او در میان
خاندانش بسیار خوشحالی میکرد و گمان داشت که برگشتی نیست. در سوره تبارك فرمود: هر گاه گروهی را به جهنم میاندازند
خازنان آن میگویند مگر براي شما بیم دهندگانی نیامدند، گفتند: چرا آمدند ولی ما آنها را تکذیب کردیم و گفتیم خداوند
چیزي را نازل نکرده است. در سوره واقعه هم گفته: اما اگر او از تکذیبکنندگان گمراه باشد در میان آب داغ و جوشان فرود
صفحه 203 از 295
خواهد آمد و به جهنم واصل خواهد شد. در سوره الحاقه فرمود: اما کسانی که نامه اعمال آنها بدست چپ داده شود، میگویند:
کاش نامهام بدستم نرسیده بود و نمیدانستم حساب من چیست، مال من امروز مرا بینیاز نمیکند، همه این عتابها و عذابها براي
مشرکان است. در سوره طسم فرموده: دوزخ براي گمراهان آشکار میگردد، به آنها گفته میشود شما چرا غیر از خداوند چیزهائی
دیگر را عبادت میکردید، آیا آنها از شما یاري میکنند و یا کسی از آنها حمایت میکند، در این هنگام همه آنها با گمراهان در
آتش افکنده خواهند شد، و لشکریان ابلیس هم با آنها به دوزخ خواهند رفت. ص: 437 مقصود از لشکریان
شیطان ذریه او هستند، در جاي دیگر فرمود: ما را فقط گناهکاران و متجاوزان گمراه کردند یعنی مشرکان و کسانی که به آنها
اقتداء کردند در شرك با آنها همراهی نمودند، و آنها قوم محمد صلّی اللَّه علیه و اله میباشند در میان این جماعت یک نفر یهودي
و نصرانی نیست. گفتار خداوند در قرآن بر این گواه است در آن جا که فرمود: قبل از آنها قوم نوح تکذیب کردند و یا فرمود:
اصحابی که آن را تکذیب نمودند، و یا گفت: اصحاب لوط آن را تکذیب کردند، آنها یهود و نصاري نیستند و گفتند عزیر فرزند
خدا میباشد و یا عیسی پسر خدا هست. بزودي خداوند یهود و نصاري را وارد دوزخ میکند و هر قوم و ملتی را بخاطر اعمال آنها
وارد جهنم میگرداند، گفتا دوزخیان که گفتند: مجرمان ما را گمراه کردند یعنی آنها ما را به راه خود دعوت نمودند، و لذا
خداوند از قول آنها هنگامی که همه در دوزخ جمع میشوند نقل میکند که دسته اول آنها به دسته بعدي گفتند بار خدایا اینها ما
را گمراه کردند و اینک عذاب مضاعف به آنها بدهید. در جاي دیگر فرمود: هر گاه گروهی وارد جهنم میگردند رفقاي خود را
لعنت میکنند و این هنگامی است که همدیگر را میشناسند، گروهی از دستهاي بیزاري میجویند، و جماعتی جماعت دیگري را
لعن میکنند بعضی با بعضی احتجاج مینمایند تا شاید طرف را مغلوب نمایند. آنها همه تلاش میکنند تا از آن ورطه نجات پیدا
کنند و از آن مشکلات و عذابها برهند دیگر آن جا محل گرفتاري و امتحان و آزمایش نیست، و معذرت هم قبول نمیشود، و راه
نجاتی هم نیست، این آیات و آیات مشابه دیگر همه در مکه نازل شدهاند و خداوند مشرکان را وارد جهنم میکند. هنگامی که
خداوند اذن داد محمد صلّی اللَّه علیه و اله از مکه خارج شود و در مدینه اقامت کند، اسلام را بر پنج پایه استوار کرد، گواهی دادن
بر وحدانیت خداوند و رسالت حضرت رسول و بندگی او، و بر پا داشتن نماز و دادن زکاة و حج خانه خدا و روزه ایمان و کفر،
ج 1، ص: 438 ماه رمضان، در مدینه حدود و تقسیم ارث را بر آن حضرت نازل کرد، و از گناهان و معصیتهائی که موجب دخول
در آتش میگردد آگاه ساخت، و قصاص را تشریع فرمود و گفت: هر کس مؤمنی را از روي عمد بکشد پاداش او دوزخ است و
در آنجا همیشه خواهد ماند و خداوند بر او غضب میکند و لعنتش مینماید و عذابش میکند. خداوند مؤمنان را از رحمت خود
دور نمیسازد و در قرآن فرموده: خداوند کافران را لعنت میکند و براي آنها عذاب سوزانی مهیا کرده و آنها در آن آتش همواره
معذب هستند و کسی هم از آنها حمایت و یاري نخواهد کرد، و عذاب خداوند و خشم او بر آنها خواهد بود. پروردگار افراد
ملعون را در کتاب خود بیان کرده و در باره کسانی که مال ایتام را از روي ظلم میخورند فرمود: کسانی که مال یتیم را با ظلم
تصرف میکنند و آن را میخورند مثل این است که آتشی وارد شکم خود مینمایند و بزودي وارد جهنم میشوند. روز قیامت که
برپا شود خورنده مال یتیم در پیشگاه خداوند حاضر میگردد، در حالی که آتش از شکم او شعله میکشد و بطوري که شعلهها از
دهانش بیرون میگردند، در این هنگام اهل قیامت همه متوجه میگردند که او خورنده مال یتیمان بوده است. در باره وزن و کیل
فرمود: واي بر کم فروشان، خداوند کلمه ذیل را در قرآن فقط براي کافرن استعمال کرد، و فرموده: ویل براي کسانی است که به
آن اجتماع بزرگ در آن روز کافر شدند، در باره عهد و پیمان هم در قرآن مجید آیه نازل فرمود و گفت: کسانی که پیمانها و
عهدهاي خدا را فروختند و بهاي اندکی براي آن بدست آوردند در آخرت بهرهاي نخواهند داشت و خداوند با آنها سخن نخواهد
گفت و به آنها توجهی نخواهد کرد، و پاکشان نخواهد ساخت و در عذاب سوزانی گرفتار خواهند شد. ص:
439 هر کس در آخرت بهره و نصیبی نداشته باشد پس با چه پاداشی وارد بهشت میشود، خداوند در مدینه آیات مربوط به زنا را
صفحه 204 از 295
نازل فرمود و گفت: زانی فقط با زانیه و یا مشرکه نکاح میکند، و زانیه هم جز با زانی و مشرك نمیتواند همسري کند و بر مؤمنان
حرام شده است. خداوند زانی و زانیه را مؤمن نامگذاري کرده است، ولی رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: اهل علم در این جا
به شک گرفتار نکردند مقصود آن است که مؤمن در حال زنا مؤمن نیست و سارق در حین سرقت ایمان ندارد، زیرا در حین
ارتکاب عمل ایمان از وي خارج میگردد همان گونه که پیراهن را از بدن بیرون میآورد. خداوند متعال در مدینه نازل فرمود:
کسانی که زنان پارسا و شوهردار را متهم میکنند باید چهار شاهد براي ادعاي خود بیاورند و اگر شاهدي نداشتند آنها را هشتاد
تازیانه بزنید و شهادت آنها را هرگز قبول نکنید زیرا آنها فاسق میباشند. مگر آنهائی که توبه کنند و خود را اصلاح نمایند که در
این صورت خداوند آنها را مورد رحمت خود قرار میدهد، خداوند در این جا کسانی را که افتراء میبندند از ایمان خارج دانسته
است، در جاي دیگر فرمود: کسی که مؤمن است با کسی که فاسق میباشد هرگز مساوي نیست. خداوند متعال فاسق را جزء
منافقان دانسته و گفته: همانا منافقان از فاسقان بحساب میآیند، و خداوند فاسقان را از دوستان شیطان معرفی کرده و گفته: مگر
ابلیس که از جن بود و از امر خدا سرپیچی کرد و از فاسقان بشمار رفت. پروردگار کسانی را که زنهاي پارسا و مؤمنه را متهم
میکنند و به آنها افتراء میبندند ملعون دانسته است و گفته: کسانی که زنهاي شوهردار مؤمن را متهم به زنا میکنند در دنیا و
آخرت مورد لعنت قرار میگیرند و براي آنها عذاب بزرگی می باشد. روزي که زبانها، دستها و پاهاي آنها بر علیه آنها گواهی
دهند و از آنچه عمل میکردند پرده بر میدارند جوارح بر ضد مؤمن گواهی نمیدهند بلکه براي آن گروهی که مستحق عذاب
هستند گواهی میدهند و مؤمن نامه عملش بدست ص: 440 راستش داده میشود. خداوند متعال میفرماید: اما
کسانی که نامه اعمالشان بدست راست آنها داده شود، آنها نامه اعمال خود را میخوانند و اندکی هم مورد ظلم قرار نمیگیرند، در
سوره نور که بعد از سوره نساء نازل شده است خداوند میفرماید: زنانی که مرتکب کارهاي زشت میگردند و دنبال فحشاء
میروند باید چهار نفر از شما بر فحشاء آنها گواهی دهند، اگر گواهی دادند آن زنان را در خانهها نگه دارید تا آنگاه که بمیرند و
یا اینکه خداوند راهی براي آنها قرار دهد، و مقصود از راه هم در سوره نور بیان شده است. خداوند در سوره نور فرمود: ما این
سوره را نازل کردیم و آن را واجب نمودیم و آیات روشنی را در آن بیان کردیم شاید شما متذکر شوید، زن زانی و مرد زانی را
هر کدام صد تازیانه بزنید و در راه اجراي حدود خدا نباید محبت بخرج دهید اگر مؤمن هستید و بروز قیامت اعتقاد دارید و در
موقع اجراء حد باید گروهی از مؤمنان شاهد باشند.
31 آلوده شدن ایمان به ظلم
-1 امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله در خطبه غدیر بعد از معرفی علی علیه السّلام فرمودند: بدانید که
دوستان آنها کسانی هستند که خداوند آنها را وصف کرده و گفته: کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم آلوده نکردند،
آنها در آسایش هستند و راه به حقیقت پیدا میکنند. 2- امیر المؤمنین علیه السّلام در پاسخ زندیقی که گفت در قرآن تناقض
وجود دارد فرمود: اما قول خداوند که فرمود: هر کس مؤمن باشد و کارهاي شایسته انجام دهد از کوشش خود سود میبرد و در
جاي دیگر فرمود: من آمرزنده هستم براي کسی که توبه کند و ایمان بیاورد، و عمل شایسته انجام دهد و بعد هدایت شود، همه
ص: 441 اینها با هدایت نتیجه میدهد. این طور نیست که هر کس نام مؤمن بر خود نهاده در حقیقت اهل نجات
باشد، و با گمراهان در هلاکت گرفتار نشود، اگر چنین بود باید یهودیان با اعتراف به توحید و اقرار به خداوند نجات پیدا
میکردند و یا دیگران که به وحدانیت خداوند اقرار کردهاند رستگار گردند. شیطان و کسانی که پائینتر از او میباشند از این
گروه هستند، و آنها ابتداء موحد و مؤمن بودند، ولی خداوند در یک آیه این مطلب را روشن کرده است در آنجا که میگوید:
کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم آلوده نکردند آنها در امن خواهند بود و راه هدایت را پیدا خواهند کرد، و نیز
صفحه 205 از 295
فرموده: آنها گفتند ما بزبان خود ایمان آوردیم ولی دل آنها ایمان نیاورده بود. 3- محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السّلام
روایت میکند که آن جناب در تفسیر آیه شریفه الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ فرمود: یکی از آن موارد همان است که
زرارة و یاران او پدید آوردند. 4- ابو بصیر گوید به امام علیه السّلام عرض کردم: شیطان در هنگام پیري میخواهد مرا مایوس کند
من به او گفتم: اي مشرك و اي کافر تو دروغ میگوئی من به خداي خود مؤمن هستم، و براي او روزه میگیرم و نماز میگذارم،
و او را ثناء میگویم، و ایمان خود را به ظلم آلوده نمیکنم. 5- جابر جعفی روایت میکند که امام علیه السّلام فرمود: یکی از
روزها رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله در راهی حرکت میکردند که ناگهان از دور سیاهی به چشم خورد، رسول خدا فرمود: این
سیاهی که از دور بنظر میرسد با ما رفاقتی ندارد و تاکنون با ما مانوس نبوده است. هنگامی که آن مرد رسید سلام کرد، رسول
خدا فرمود: کجا میروید، گفت میخواهم به یثرب بروم، فرمود: در آنجا چکار داري گفت: میخواهم نزد محمد بروم، فرمود: من
محمد هستم، آن مرد گفت سوگند بخدائی که تو را مبعوث کرد من هفت روز است آدمی ندیدهام و غذائی نخوردهام، مگر از
گیاهانی که جارپایم ص: 442 خورده است. رسول خدا اسلام را بر وي عرضه کرد و او هم مسلمان شد، در این
هنگام مرکبش او را گاز گرفت و او بلافاصله درگذشت، رسول اکرم امر کرد او را غسل دادند و کفن کردند و بعد خود بر او نماز
گزاردند هنگامی که او را در قبر میگذاشتند رسول خدا فرمود: این از کسانی است که ایمان آورد و ایمانش به هیچ ظلمی و
شبههاي آلوده نشد. 6- ابو بصیر روایت میکند که به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم کسانی که ایمان آوردند و ایمان
خود را به ظلم آلوده نکردند آیا زنا هم از این بحساب میآید، امام فرمود: من از آن بخداوند پناه میبرم نه آن طور نیست و
مقصود از ظلم در آیه گناهی است که هر گاه توبه کند خدا هم قبول میکند ولی کسانی که زنا میکنند و یا سرقت مینمایند و یا
شراب میخورند مانند بتپرست میباشند. 7- یعقوب بن شعیب گوید: امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ
بِظُلْمٍ فرمود: آن گمراهی و بالاتر از آن میباشد. 8- ابو بصیر روایت میکند که امام علیه السّلام در معنی آن فرمود: مقصود از ظلم
در آیه شریفه شک و تردید است. 9- عبد الرحمن هاشمی گوید: حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ
یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ فرمود: آنها به آنچه از طرف محمد آمده ایمان دارند و آن عبارت از ولایت میباشد و اینکه به ولایت دیگران
آلوده نکرده باشند که او ظلم است. بعد از این فرمود: ایمان بطور کلی در یک جا از بین نمیرود، بلکه آهسته آهسته از آن کاسته
میگردد گوید: عرض کردم بین کفر و ضلالت فاصلهاي هست، و یا آنها با هم فرق دارند، فرمودند: رشتههاي ایمان بسیار زیاد
هستند. 10 - ابو بصیر گوید: از امام علیه السّلام سؤال کردم معنی الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ چیست فرمود: پناه به خدا
میبریم اي ابو بصیر از کسی که ایمان او به ظلم آلوده باشد، بعد از آن فرمود: آنها خوارج و یاران آنها میباشند.
32 درجات ایمان
-1 عماد بن ابی الاحوص گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال ایمان را بر هفت سهم قرار داده و آنها عبارتند از
نیکی، صدق، یقین، رضا، وفاء، علم، و حلم، بعد از این آنها را بین مردم تقسیم کرد، و هر کس این هفت سهم را داشته باشد کامل
میباشد. بعضی از آن هفت سهم یک سهم دارند و گروهی دو سهم و بعضی هم سه سهم و یا بیشتر، بعد از آن فرمود: بر کسی که
یک سهم دارد دو سهم را بر او تحمیل نکنید، و یا آن کس که دو سهم دارد سه سهم بر او تحمیل نمیشود زیرا آنها نمیتوانند
تحمل کنند و همین طور است تا هفت سهم. 2- مردي بنام سراج که خادم حضرت صادق علیه السّلام بود میگفت: امام صادق
براي کاري مرا فرستاد و امام با گروهی از یاران خود در این وقت در حیره بودند، گوید: ما دنبال آن کار رفتیم و بعد در حالی که
هوا بسیار گرم بود و ما هم گرسنه بودیم برگشتیم. من در جایی که بسترم در آن جا قرار داشت رفتم و خود را با همان ناراحتی
روي رخت خواب خود افکندم، در این هنگام ناگهان حضرت صادق علیه السّلام بطرف ما آمد و گفت میخواهم در نزد شما
صفحه 206 از 295
بنشینم، من از جاي خود برخاستم و امام هم در کنار بستر من قرار گرفت و در باره کاري که مرا براي آن فرستاده بود سؤال کردند.
من امام علیه السّلام را در جریان آن کار قرار دادم، او هم خداوند را سپاسگزاري کرد، و بعد در باره گروهی به سخن مشغول
شدیم، من عرض کردم قربانت گردم من از آنها تبري میکنم چون آنها معتقدانی دارند که ما نداریم. امام علیه السّلام فرمود: آنها
ما را دوست میدارند ولی چون مطالبی را میگویند که ص: 444 شما آن را نمیگوئید حالا باید از آنها بیزاري
بجوئید، گفتم آري، فرمود: نزد ما هم چیزهائی هست که در نزد شما نیست، پس در این صورت ما باید از شما تبري کنیم. عرض
کردم خیر قربانت گردم، فرمودند در نزد خداوند چیزهائی هست که در نزد ما وجود ندارد، آیا خیال میکنی خداوند ما را از خود
دور کرده است، گفتم خیر قربانت گردم پس ما اکنون با آنها چه کنیم، فرمودند: آنها را دوست بدارید و از آنان تبري نکنید.
بعضی از مسلمانان یک سهم از ایمان را دارند و بعضی دو سهم و بعضی هم سه سهم، تا هفت سهم، در اینجا کسی که که یک
سهم دارد نباید با کسی که دو سهم یا بیشتر دارد مقایسه شود، خداوند براي هر کسی سهمی معین کرده و به همان اندازه پاداش
خواهد دید. اینک براي تو در این باره مثلی میزنیم مردي یک همسایه نصرانی داشت، و او را به اسلام دعوت کرد و به اندازهاي از
مزایا و زیبائیهاي اسلام براي او تعریف کرد که او هم قبول کرد و مسلمان شد او در یکی از سحرها قبل از نماز صبح آمد و در
خانهاش را زد. مرد تازه مسلمان گفت: کیست که در این هنگام در میزند، گفت من فلان کس هستم، گفت چه میخواهی گفت
وضو بگیر و لباس خود را در بر کن تا با هم به مسجد برویم، او هم وضوء گرفت و جامههاي خود را عوض کرد و با هم به مسجد
رفتند. آنها به مسجد رفتند و به نماز مشغول شدند، بعد از طلوع فجر نماز صبح خواندند و در مسجد مشغول ذکر و دعا شدند تا
آفتاب طلوع کرد، مرد نصرانی برخاست تا به منزل خود برود، آن مرد گفت کجا میروي روز کوتاه است. اکنون ظهر فرا میرسد
او هم نشست تا ظهر شد و آنها نماز ظهر گذاشتند، بعد از آن گفت بین ظهر و عصر فاصله زیادي نیست، صبر کنید نماز عصر را
هم ادا کنیم، او را در مسجد نگه داشت تا نماز عصر را هم خواندند، آن مرد برخاست ص: 445 که برود. بار
دیگر گفت: اکنون آخر روز است صبر کنید تا شب با هم برویم، او را نگه داشت و نماز مغرب را هم خواندند و بعد از آن مرد تازه
مسلمان خواست برود بار دیگر گفت نماز عشاء را بخوانیم و برویم، آنها نماز عشاء را هم خواندند و بعد از هم جدا شدند. هنگام
سحر بار دیگر آن مرد بطرف منزل نصرانی رفت و در زد، او آمد و معلوم شد رفیق شب گذشته است، آمده او را به مسجد ببرد،
گفت: برخیز و وضوء بگیر با هم به مسجد براي عبادت برویم. مرد نصرانی گفت: براي این دین بیکارتر از مرا پیدا کن، من مردي
- فقیر و صاحب عیال هستم امام صادق علیه السّلام فرمود: او را نخست در چیزي وارد کرد ولی بار دیگر از آن خارج ساخت. 3
عبد العزیز قراطیسی گوید: حضرت صادق علیه السّلام به من گفت: اي عبد العزیز ایمان ده پله دارد همانند نردبان، که باید پله پله
از آن بالا رفت، کسی که دو پله بالا رفته نباید به کسی که یک پله بالا رفته بگوید: تو هیچ بحساب نمیآئی مگر اینکه به پله
دهمی رسیده باشد. اکنون کسی که از تو پائینتر میباشد نباید از نظرت دور باشد که اگر چنین کنی کسی که از تو بالاتر میباشد
تو را از نظر دور میافکند، هر گاه مشاهده کنی کسی یک درجه از تو پائینتر است او را هدایت کنید تا خود را به شما برساند، و
او را بیش از استعدادش بار نکن که کمرش خواهد شکست، و بدان هر کس کمر مؤمنی را بشکند باید آن را بار دیگر اصلاح کند
و بهبودي بخشد. 4- ابو عثمان در یک روایت از آن جناب روایت میکند که امام علیه السّلام در آخر حدیث فرمود: مقداد در پله
هشتم بودند و ابو ذر در نهم و سلمان در دهم قرار داشتند. 5- سدیر گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: مؤمنان در منازلی قرار دارند
که با هم متفاوت میباشند، بعضی در طبقه اول و بعضی در دوم تا هفتم، اگر آن کسی که در ص: 446 طبقه
اول قرار دارد بخواهی او را به طبقه دوم ببري او توانائی ندارد بالا برود و همان گونهاند آنها که در طبقات بالا هستند، هر کس در
منزل خود قرار دارد و نمیتواند به منزل بالاتر برود. 6- صباح بن سیابه گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: شما چرا از یک دیگر
بیزاري میجوئید، بدانید که مؤمنان نسبت به یک دیگر برتري دارند، گروهی بیشتر نماز میخوانند و بعضی بصیرت زیادتري دارند
صفحه 207 از 295
اینها را میگویند درجات. 7- علی بین جعفر از برادرش و او از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلی اللَّه علیه
و اله فرمود: هر کس وضوء کامل بگیرد و نمازش را نیکو بخواند و زکاة مالش را بدهد، و زبانش را حفظ کند و غضب خود را
نگه دارد و مردم را بطرف اهل بیت رسولش دعوت نماید به حقیقت ایمان رسیده و درهاي بهشت براي او بازمیگردند. 8- عبد
العزیز گوید: خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم و راجع به شیعیان با وي گفتگو کردم و گفتار و عقائد آنها را بیان نمودم،
امام علیه السّلام فرمود: اي عبد العزیز ایمان داراي ده درجه است و مانند نردبان پله دارد که باید از آنها بالا روند. مردم از آن
نردبانها بالا میروند کسی که یک پله بالا رفته به آن کس که در پله پائین قرار دارد نباید بگوید تو چیزي نیستی تا آن گاه که به
پله دهم برسد، بعد از آن فرمود: سلمان در پله دهم بود و ابو ذر در پله نهم و مقداد در پله هشتم قرار داشتند. اي عبد العزیز کسی
که یک درجه از تو پائین است نباید از نظرت دور بماند و به خواهی به او فخر بفروشی اگر چنین کنی آنکه از تو بالاتر است تو را
از نظرش خواهد انداخت، متوجه باش به کسانی که از تو پائینتر هستند کمک کنی که خود را به تو برسانند، کاري نکنی که او را
ناراحت سازي و کمرش را بشکنی، و هر کس کمر مؤمنی را بشکند باید آن را جبران کند، زیرا اگر بخواهی بار شتر را بر دوش
بچه شتر بگذاري کمرش میشکند. 9- برقی از پدرش و او به سند خود از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: ایمان و
کفر، ج 1، ص: 447 مؤمنان بر هفت درجه هستند و هر کدام که در یک درجه قرار میگیرند امتیازي براي آنها میباشد که بدرجه
دیگري نمیتوانند برسند آن درجات عبارتند از شهداء خداوند در میان مخلوقات. نجبا و خالصان، کسانی که مورد آزمایش قرار
میگیرند، کسانی که اهل صبر هستند، و در مشکلات شکیبائی به خرج میدهند، آنهائی که اهل تقوي میباشند، افرادي که اهل
مغفرت و رحمت هستند. 10 - عمار بن ابی الاحوص گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کردم که نزد ما افرادي زندگی
میکنند که به ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام معتقد هستند و او را بر همه مردم فضیلت میدهند، ولی مانند ما شما را وصف
نمیکنند آیا ما آنها را دوست بداریم. امام علیه السّلام فرمود: آري آنها را به نسبت دوست بدارید، مگر هر چه در نزد خداوند
میباشد در نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله هست، و یا آن چه در نزد رسول است در نزد ما میباشد، و یا آنچه در اختیار ما
هست در نزد شما هم قرار دارد، و یا آنچه شما دارید دیگران هم دارند. خداوند متعال براي اسلام هفت سهم قرار داده، و آنها
عبارتند از صبر، صدق، یقین، رضا، وفا، علم و حلم، و بعد آنها را بین مردم تقسیم کرده است، هر کس آن هفت سهم را دارا باشد
ایمانش کامل است و همه را در بر دارد. سپس به بعضی از مردم یک سهم و به پارهاي دو سهم و به گروهی سه سهم تا هفت سهم
داده است، بر آن کس که یک سهم دارد دو سهم تحمیل نکنید، و به صاحب دو سهم سه سهم ندهید تا آخر، زیرا بار آنها سنگین
میشود نمیتوانند آن را تحمل کنند، شما با آنها مدارا کنید و بر آنها آسان بگیرید. در این مورد براي شما مثلی میزنم و آن این
است که مرد مسلمانی همسایه کافري داشت او کافر را همواره بطرف اسلام دعوت میکرد و از مزایاي اسلام براي او سخن
میگفت، تا آن گاه که کافر مسلمان شد و در زمره مسلمانان درآمد. روز بعد هنگام صبح در منزل آن تازه مسلمان رفت و او را از
منزل بطرف ص: 448 مسجد برد تا نماز فجر را با جماعت بخوانند، هنگامی که نماز صبح را خواندند، آن مرد
گفت: در مسجد بنشینیم و قرآن تلاوت کنیم و ذکر خدا بگوئیم و تا هنگام ظهر در مسجد میمانیم و بهتر است شما امروز روزه
بگیرید که روزه فضیلت دارد. آن مرد با او در مسجد نشست و با هم مشغول ذکر شدند تا آفتاب برآمد، و بعد به تلاوت قرآن
مشغول شدند تا ظهر شد و بعد از آن نماز ظهر و عصر خواندند، و در مسجد ماندند تا نماز مغرب و عشا را هم خواندند و بعد از
مسجد بیرون شدند در حالی که آن تازه مسلمان از گرسنگی و خستگی سخت ناراحت شده بود. آن مرد تازه مسلمان با سختی و
ناراحتی به منزل خود رفت، روز بعد بار دیگر دوستش آمد و از او دعوت کرد تا همراه او به مسجد بروند و مانند روز قبل به
عبادت و ذکر و تلاوت قرآن بپردازند، هنگامی که او را مشاهده کرد گفت: از من منصرف شوید این دین بسیار سخت است و من
طاقت تحمل آن را ندارم. اینک با مردم با سختی رفتار نکنید، مگر نمیدانید که بنی امیه با شمشیر و ظلم بر مردم مسلط شدند، ولی
صفحه 208 از 295
امامت ما با محبت و مهربانی و وقار و تقیه و حسن معاشرت و تقوي و پرهیزکاري و عبادت همراه میباشد، اینک کاري کنید که
مردم با رغبت وارد دین شوند و با شما هم عقیده گردند. 11 - در وصیت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله به علی علیه السّلام آمده
که فرمود: اي علی هر کس هفت خصلت در او باشد به حقیقت ایمان رسیده و درهاي بهشت براي او بازمیگردند، کسی که
وضوي خود را کامل کند و نماز خود را نیکو بخواند، و زکاة مالش را بدهد و از غضب خودداري نماید، و زبانش را حفظ کند، و
از گناهان توبه نماید و مردم را بطرف اهل بیت پیامبر هدایت کند. 12 - عمار بن مروان گوید: از حضرت صادق علیه السّلام از
تفسیر آیه شریفه أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِ یرُ سؤال کردم فرمود: اي عمار سوگند
بخداوند آنها امامان هستند، اي عمار درجات مؤمنان در نزد خداوند به اندازه محبت و مغفرت آنها در باره ما میباشد که خداوند
حسنات ص: 449 آنها را زیاد و درجات آنها را بالا میبرد. اي عمار گفتار خداوند در باره کسانی است که حق
علی علیه السّلام و امامان از اهل بیت را انکار کردند و حق آنها را نشناختند، و براي همین جهت مورد خشم و غضب خداوند متعال
درجاتی است که فاصله آنها به اندازه فاصله « قرار گرفتند. امام رضا علیه السّلام فرمود: مقصود از قول خداوند هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ
آسمان و زمین میباشد. 13 - ابو عمر و زبیري گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مؤمنان با زیاد شدن ایمان بر یک دیگر
تفاضل پیدا میکنند، و درجات آنها بر حسب ایمان آنها میباشد، عرض کردم مگر ایمانها با هم فرق میکنند و براي آنها درجات
و مراتب هست که مؤمنان بر حسب آن تفاضل پیدا میکنند امام علیه السّلام فرمود: آري. راوي گوید: عرض کردم آنها را براي من
بیان فرمائید تا نیک دریابم، فرمود خداوند دوستان خود را به هم فضیلت داده و در قرآن مجید فرموده، ما پیامبران را بر یک دیگر
فضیلت دادیم، با بعضی از آنها سخن گفتیم و بعضی را بر بعضی دیگر رتبه بالا دادیم. در جاي دیگر فرمود: ما بعضی از پیامبران را
بر بعضی دیگر فضیلت دادیم، و گفت: اي رسول ما بنگر چگونه ما پارهاي از آنها را بر دستهاي دیگر امتیاز بخشیدیم، و در آخرت
درجات بزرگتري خواهند داشت، و در جاي دیگر گفت آنها در نزد خداوند درجات متفاوتی دارند، از این آیات معلوم است که
درجات و منازل در نزد خداوند فرق دارند و همه یکسان نمیباشند. 14 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: نگوئید همه
یک درجه دارند، خداوند فرمود: در آن جا درجات با هم متفاوت هستند گروهی بالا و جماعتی پائین میباشند، و نسبت به اعمال
خود برتري دارند. 15 - عبد الرحمن بن کثیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اي عبد الرحمن براي شیعیان ما گناه مقدر نشده،
آنها برگزیدگان خداوند هستند که براي دین خود اختیار کرده، و در قرآن میفرماید گناه و معصیت به نیکوکاران راه ندارند.
وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ » 16 - داود بن حصین گوید: از حضرت صادق از تفسیر آیه شریفه ص: 450
سؤال کردم آیا خداوند به آنها پاداش خواهد داد، فرمود: آري. 17 - ابو عمر و زبیري گوید: « الْآخِرِ وَ یَتَّخِ ذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: خداوند بین مؤمنان مسابقه گذاشته، همان گونه که بین اسبها مسابقه نهاده است، گوید:
عرض کردم بفرمائید خداوند در چه چیز مسابقه گذاشته و مردم را به آن دعوت کرده است؟ فرمود: خداوند در قرآن مجید
میفرماید: براي رسیدن به مغفرت و بهشتی که عرض آن مانند عرض آسمانها و زمین است با یک دیگر مسابقه دهید خداوند آن
بهشت را براي مؤمنان و پیامبران خود آماده ساخته است. در جاي دیگر فرمود: کسانی که بر دیگران سبقت گرفتهاند آنها مقرب
میباشند، و نیز گفته: مهاجران و انصار که قبل از همه مسلمان شدند و هجرت کردند و کسانی که از آنها پیروي کردند خداوند از
آنها راضی و آنها هم از خداوند راضی میباشند. در این آیه شریفه خداوند نخست از مهاجران بخاطر سبقت در ایمان نام برده و
بعد از آن از انصار سخن گفته و سپس در مقام سوم از تابعان آنها نام برده است و هر یک از آنها را در مقام و مرتبه خود قرار داده
فرمود: « خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ » است. 18 - خیثمه گوید: امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه
عسی از طرف خداوند در وجوب استعمال میشود، و آن آیه در باره شیعیان مؤمن ما نازل شده است. 19 - احمد بن محمد از امام
فرمود: گروهی در قتل حمزه و جعفر طیار مرتکب « خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً » کاظم علیه السّلام روایت میکند که در تفسیر
صفحه 209 از 295
گناه شدند و بعد توبه کردند، بعد از آن فرمود: هر کس مؤمن را بکشد موفق به توبه نمیشود، و لیکن خداوند امید و آرزوي مردم
را قطع نمیکند. 20 - امام علیه السّلام فرمود: کسی که به گناه خود اعتراف میکند از کسانی بحساب ص: 451
میآید که کارهاي نیک و بد را به هم مخلوط کردهاند. 21 - ابو بکر حضرمی گوید: محمد بن سعید بمن گفت: از امام صادق علیه
السّلام سؤال کنید و بگوئید من شما را دوست دارم و از دشمنان شما هم برائت میجویم ولی به تفویض هم اعتقاد دارم آیا این
عقیده هم مانند عقیده شما هست. راوي گوید: من گفتههاي او را براي امام نقل کردم امام علیه السّلام دست خود را حرکت دادند
و فرمودند آنها کارهاي خوب را با بد مخلوط کردند امید است خداوند آنها را رحمت کند، بعد از آن فرمود: من او را از دوستان
امیر المؤمنین علیه السّلام نمیدانم، گفتم: او خیال میکند که سلطنت هشام از خداوند نیست امام فرمود: واي بر او مگر نمیداند
وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا » براي آدمی دولتی هست و براي شیطان هم دولتی. 22 - زراره گوید: امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه
فرمود: آنها گروهی هستند که مرتکب گناه میشوند و در ایمان خود به معصیت آلوده « بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً
میگردند و مورد اعتراض مؤمنان قرار میگیرند امید هست که خداوند آنها را بیامرزد. 23 - زراره گوید: خدمت امام باقر علیه
السّلام عرض کردیم، هر کس با ما موافق باشد خواه علوي و یا غیر علوي ما آن را دوست میداریم، و هر کس با ما مخالفت کند
چه علوي باشد و یا غیر از آن با او قطع رابطه میکنیم، امام فرمود: اي زرارة گفتار خداوند در این جا از همه بهتر است که فرمود:
وَ» کجا هستند کسانی که کارهاي نیک و بد را با هم مخلوط کردند. 24 - جابر گوید: امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیه مبارکه
فرمود: آنها مؤمنان این امت میباشند. 25 - یکی از رواة گوید: در خدمت امام « لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ
صادق علیه السّلام نشسته بودیم و پیرامون یکی از اصحاب خودمان گفتگو میکردیم یکی از ماها گفت: او ضعیف است، امام علیه
السّلام فرمود: هر گاه از کسی که نسبت به شما ضعیفتر است قبول نشود پس از شما هم پذیرفته نخواهد شد تا آنگاه که مانند ما
باشید. 26 - حسین بن مخارق گوید: حضرت صادق علیه السّلام از پدرانش از علی علیه السّلام ص: 452 روایت
میکند که فرمود: مردي از اشراف عرب خدمت علی علیه السّلام رسید، علی به او فرمود: در شهر شما گروهی هستند که به خیر و
نیکی معروف باشند گفت: آري هستند. بار دیگر فرمود: در آنجا کسانی میباشند که فقط به کارهاي زشت مشهور باشند، گفت:
آري امام پرسید آیا در آنجا افرادي هستند که مرتکب کارهاي بد باشند و کارهاي خوب هم انجام دهند گفت: آري فرمود: آنها
- از نیکان امت محمد میباشند، آنها گروه میانه هستند، که باید غالیان به آنها برگردند و مقصران هم به آنها ملحق شوند. 27
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: ایمان ده بخش است، شناخت، اطاعت، علم، عمل پرهیزکاري، عبادت، صبر، یقین، رضا و
تسلیم هر کدام از آنها نباشد رشته از هم گسیخته میگردد.
33 آرامش مؤمن
-1 ازدي از حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: قلب دو گوش دارد، روح ایمان در گوش او کارهاي نیک را
آهسته میگوید، و در گوش دیگر شیطان کارهاي بد را به او القاء میکند، هر کدام او را بطرف خود کشیدند او را مغلوب
مینمایند. امام علیه السّلام فرمود: هر گاه مردي زنا کند روح ایمان از بدن او خارج میگردد، راوي گوید: ما عرض کردیم همان
فرمود: آري، بعد از این فرمود: مؤمن در حال ایمان زنا نمیکند و در حال ایمان « وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » : روحی که خداوند فرموده
- دزدي نمینماید، یعنی هنگامی که روي شکم زانیه میباشد، ولی اگر وضو بگیرد و توبه کند از حال بیایمانی خارج میشود. 2
فرمود: این آیه ص: 453 شریفه گفتار کسانی را « وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا » امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه
که معتقد هستند ایمان کم و زیاد نمیشود باطل میکند. 3- اصبغ بن نباته گوید: مردي خدمت علی علیه السّلام آمد و گفت: یا
امیر المؤمنین گروهی خیال میکنند که مؤمن زنا نمیکند، دزدي نمیکند، شراب نمینوشد، ربا نمیخورد، خون حرام بر زمین
صفحه 210 از 295
جاري نمیکند. یا امیر المؤمنین این سخن بر من بسیار سنگین است، و دلم همواره در اضطراب میباشد من مشاهده میکنم این
بنده مانند من نماز میگذارد، و مثل من دعا میخواند، با من مناکحه میکند و از من ارث میبرد و من هم از وي ارث میبرم و
اینک به خاطر یک گناه از ایمان خارج میگردد. علی علیه السّلام فرمود: تو راست میگوئی من از رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله
شنیدم فرمود: خداوند در کتاب خود به این موضوع اشاره کرده و مردم را بر سه طبقه و مرتبه نهاده است، در آنجا که میفرماید
یاران دست راست و یاران دست چپ و کسانی که پیشی گرفتهاند. اما آنها که سابقون هستند آنها پیامبران مرسل و غیر مرسل
میباشند که در آنها پنج روح قرار دارد: روح القدس، روح ایمان، روح قوت، روح شهوت، و روح بدن، با روح القدس بعنوان
پیامبري مبعوث شدند چه مرسل و یا غیر مرسل. با روح ایمان خداوند را عبادت کردند و براي او شریکی قائل نشدند، با روح قوت
با دشمنان جنگ کردند و امور زندگی را فراهم ساختند، با روح شهوت غذاهاي لذیذ خورند و از راه حلال ازدواج کردند و با
روح بدن هم حرکت میکنند و راه میروند. این جماعت گناهانشان آمرزیده شده و مورد رحمت و مغفرت میباشند، بعد از آن
فرمود: خداوند متعال در قرآن فرموده: ما پیامبران را بر یک دیگر فضیلت دادیم، با بعضی از آنها سخن گفتیم و درجات گروهی را
بالاتر از گروهی دیگر قرار دادیم. ما به عیسی بن مریم بینات و آیات روشنی عطا کردیم و او را به روح القدس تقویت نمودیم، در
آنها را ص: 454 گرامی داشت و بوسیله آن روح آنان را « وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » : جاي دیگر در باره پیامبران فرمود
بر دیگران فضیلت داد، و اینها مورد لطف و عنایت میباشند. بعد از آن اصحاب دست راست هستند که مؤمنان میباشند و آنها
چهار روح دارند، روح ایمان، روح قوت، روح شهوت، و روح بدن، بنده مؤمن همواره در حال تکمیل این چهار روح میباشد و
براي او حالاتی پیش میآید. آن مرد گفت: یا امیر المؤمنین این حالات چیست فرمود: اول آن حالات همان است که خداوند متعال
در قرآن فرموده: از شما کسانی هستند که به پائینترین حد عمر خود میرسند، بعد از اینکه همه چیز را درك میکردند هوش خود
را از دست میدهند و چیزي نمیدانند. در این هنگام همه ارواح از او گرفته میشود ولی از دین خدا خارج نمیگردد، زیرا کسی
که زندگی او را در دست دارد و امور او را تدبیر میکند او را به سن پیري رسانیده است، او در این حال وقت نماز را نمیداند، و
قدرت ندارد براي نماز شب برخیزد و در روزها خدا را عبادت کند. آن مرد توانائی ندارد در اجتماعات شرکت نماید، و همه اینها
از نقصان روح ایمان میباشد و زیانی هم به او نمیرساند، بعضی از آنها از نظر روح قوت نقصان دارند و نمیتوانند جهاد کنند و یا
دنبال زندگی بروند و براي خود طلب معاش نمایند. گروهی از مردم در روح شهوت ناقص هستند، و اگر زیباترین دختري از مقابل
آنها رد شود بطرف او متوجه نمیگردند و حال شهوت پیدا نمیکنند، اما روح بدن تا پایان زندگی با انسان هست و با آن راه
میرود و در جامعه حرکت میکند تا آن گاه که جهان را وداع کند. این مرد در خیر هست و خداوند کارهاي او را تدبیر میکند،
اما گاهی براي انسانی در هنگام جوانی و نشاط پیش آمدهائی میشود که آلوده به گناه میگردد، روح قوت او را وادار میکند و
روح شهوت معصیت را در برابر او زیبا جلوه میدهد و روح بدن هم او را وادار به عمل میکند، و به گناه آلوده میسازد. ایمان و
کفر، ج 1، ص: 455 هنگامی که مرتکب کار زشت شد و معصیت را به جاي آورد، از ایمانش ناقص میگردد و مقداري از آن
کاسته میشود، و ایمان به وي باز نمیگردد مگر اینکه توبه کند و هر گاه بازگشت و توبه نمود خدا هم او را عفو میکند، ولی اگر
بار دیگر مرتکب گناه شد خدا او را وارد جهنم میکند. اما یاران طرف چپ آنها یهودیان و نصرانیان هستند، خداوند متعال
میفرماید: کسانی که ما به آنها کتاب دادیم او را میشناسند همان گونه که فرزندان خود را میشناسند، آنها محمد و ولایت را در
توراة میشناسند و در انجیل هم او را مشاهده میکنند، همان گونه که فرزندان خود را در منازل خود میشناسند. ولی گروهی از
آنها حق را مخفی میدارند و آن را آشکار نمیکنند در صورتی که حقیقت امر نزد آنها روشن میباشد، حق از جانب خدا آمده و
تو رسول او میباشی و هیچ شکی به خود راه مده، هنگامی که شناختهها را منکر شوند روح ایمان از آنها گرفته میشود. بعد از این
خداوند سه روح در بدن آنها باقی میگذارد، و آنها عبارتند از روح قوت و روح شهوت و روح بدن و در اینجا این گونه مردمان را
صفحه 211 از 295
زیرا چهارپایان با روح قوت بار برمیدارند و با روح شهوت علف میخورند « إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ » : به چهار پایان تشبیه کرده و گفته
و با روح بدن راه میروند، سائل گفت: یا امیر المؤمنین روح مرا زنده کردي و به اذن خدا به بدن من جان دمیدي. 4- صباح بن
سیابه گوید: خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم که به آن جناب گفته شد زانی در هنگام زنا مؤمن هست فرمود: خیر مؤمن
نیست، هنگامی که روي شکم او قرار دارد ایمان از وي سلب میگردد، ولی هنگام فراغ از عمل بار دیگر ایمان باز میگردد، سؤال
شد او بار دیگر به عمل خلاف رجوع میکند، امام فرمود: اگر تصمیم گرفت برگردد ایمان هم باز نمیگردد. 5- ابن بکیر گوید: به
امام باقر علیه السّلام عرض کردم رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودهاند هر گاه مردي زنا کند روح ایمان از او جدا میشود،
، و این روح از زانی مفارقت میکند. ایمان و کفر، ج 1 « وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » : فرمودند آري آن اشاره به آیه شریفه است که فرمود
6- جابر گوید: از امام باقر علیه السّلام در باره روح سؤال کردم، فرمود: اي جابر خداوند مردم را بر سه طبقه آفرید و آنها ص: 456
را در سه درجه قرار داد، و در کتاب خود به این موضوع تصریح فرمود: و گفت: فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ وَ أَصْحابُ
الْمَشْئَمَۀِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَۀِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ. اما سابقون آنها پیامبران مرسل و غیر مرسل میباشند که در آنها
پنج روح قرار دارد روح القدس، روح ایمان، روح قوت، روح شهوت، و روح بدن و در قرآن مجید این را بیان کرده و فرموده: ما
با روح .« وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » : پیامبران را بر یک دیگر فضیلت دادیم و آنها را به روح القدس تایید کردیم، و در باره همه آنها گفته
قدسی آنها به عنوان پیامبر مبعوث شدند، و با روح قدسی همه چیز را فرا گرفتند و با روح ایمان خداوند را عبادت کردند و براي او
شریک و همتائی نیاوردند، با روح قوت با دشمنان جنگ کردند و با روح شهوت لذت غذاها را چشیدند و زنان را نکاح کردند و
با روح بدن حرکت کردند و به گردش پرداختند. اما اصحاب دست راست، آنها مؤمنان واقعی هستند، که در آنها چهار روح قرار
دارد: روح ایمان، روح قوت، روح شهوت و روح بدن، و بندگان همواره در تکمیل این ارواح چهارگانه هستند تا آنگاه که مرتکب
معصیت نشدهاند. هنگامی که تصمیم به گناه و معصیت میگیرد روح شهوت موضوع را در نظرش زیبا جلوه میدهد و روح قوت او
را وادار بکار میکند، و روح بدن او را بطرف مقصود و عمل میبرد تا آن گناه را مرتکب گردد، هر گاه گناه را انجام داد از
ایمانش کاسته میگردد، و اگر توبه کرد خداوند هم گناه او را مورد عفو قرار میدهد. گاهی براي بندگان لغزشهائی پیش میآید
وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ » که بعضی از این ارواح چهارگانه نقصان پیدا میکند و خداوند در این مورد فرموده
در این جا روح قوت نقصان پیدا میکند و توانائی جنگ با دشمن را پیدا نمیکند او روح شهوت را هم از دست « بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً
میدهد و نمیتواند به زنان توجه نماید و شهوت براند. ص: 457 در این جا فقط براي او روح ایمان و روح بدن
باقی میماند، بوسیله روح ایمان خداوند را عبادت میکند، و به وسیله روح بدن راه میرود و گردش میکند، تا آن گاه که فرشته
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ » : مرگ بیاید و او را قبض روح کند. اما یاران طرف چپ آنها اهل کتاب هستند، خداوند در باره آنها فرمود
آنها رسول خدا «. یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ
صلی اللَّه علیه و اله را شناختند و به وصی او معرفت پیدا کردند، ولی از روي حسد و ستم حق را منکر شدند و خداوند هم روح
ایمان را از آنها سلب کرد، و سه روح را که عبارت باشند از روح قوت، و شهوت و بدن در آنها باقی گذاشت. بعد از این آن
جماعت را بعنوان چهارپا معرفی کرد و گفت: آنها مانند چهارپایان بلکه گمراهتر از آنها میباشند، زیرا حیوان چهارپا فقط با روح
قوت بار میکشد، و با روح شهوت علف میخورد و با روح بدن راه میرود. 7- زراره گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض
کردم در باره گفته رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله که فرمود: مؤمن در حال ایمان زنا نمیکند چه میفرمائید، امام علیه السّلام
فرمود: روح ایمان از او گرفته میشود. عرض کردم بفرمائید روح ایمان چیست، فرمودند: او یک چیزي هست، و بعد گفتند: شما
لازم است این را بفهمید، شما متوجه هستید که گاهی انسان تصمیم میکرد کاري انجام دهد ولی یک چیزي او را نهی میکند و
باز میدارد گفتم آري چنین است، فرمود روح ایمان همان میباشد. 8- محمد بن برید گوید: ما به اتفاق عمر بن قیس ماصر و ابو
صفحه 212 از 295
حنیفه و عمر بن زر و گروهی دیگر خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدیم، در این هنگام از آن جناب سؤال شد ایمان چیست،
فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: مؤمن شراب نمیخورد، و دنبال دزدي نمیرود در حالی که ایمان داشته باشد، عمر
بن زر گفت: پس ما آنهائی را که مرتکب این اعمال میشوند چگونه به حساب بیاوریم و چه عنوانی براي آنها بگذاریم، امام
فرمودند: همان گونه که خداوند آنها ص: 458 را در قرآن عنوان کرده است. پروردگار فرمود: مرد سارق و زن
سارقه را دست ببرید، و زانیه و زانی را هر کدام صد تازیانه بزنید، آنها در این هنگام به یک دیگر نگاه میکردند، راوي گوید
هنگامی که از محضر آن بزرگوار بیرون شدیم عمر بن زر گفت: میخواستی سؤال کنی این حدیث را از رسول خدا چه کسی
روایت میکند، گفت: من در باره کسی که میگوید رسول خدا فرموده چه بگویم. 9- ابان بن تغلب گوید امام صادق علیه السّلام
فرمود: روح ایمان یکی است و از یک جا بیرون شده است و در بدنهاي متفرقی جریان پیدا میکند، و با آنها انس میگیرد، ولی
بار دیگر از بدنها بیرون میشود و یکی میگردد و به یک جا را مراجعه میکند. 10 - ابو خدیجه گوید: خدمت حضرت ابو
الحسن علیه السّلام رسیدم، فرمودند: خداوند متعال مؤمن را به روح خود مؤید ساخته است، هر گاه مؤمن کار نیکی انجام دهد و از
خداوند بترسد و تقوي داشته باشد آن نفس حضور پیدا میکند. اما هر گاه کار بدي از وي سرزند و یا مرتکب گناهی شود و از
حد خود تجاوز کند از او دور میشود، روح در هنگام احسان مؤمن خوشحال میشود و در هنگام بدي و گناه در زمین فرو میرود
و خود را از وي پنهان میکند. اینک اي بندگان خدا به نعمتهاي خدا سپاسگزار باشید و به عهد و پیمان او عمل کنید، و کارهاي
خود را اصلاح نمائید و افراد شایسته باشید تا بر یقین شما افزوده گردد، و سود فراوانی ببرید، خداوند رحمت کند کسی را که به
کار نیک تصمیم بگیرد و آن را مورد عمل قرار دهد، و یا از شري دست باز دارد، بعد فرمود: ما به طاعت خدا و عمل براي او تایید
میکنیم. 11 - داود گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره گفتار رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که فرمود: هر گاه مؤمن زنا
میکند روح ایمان از وي دور میگردد سؤال کردم، فرمود: آن مانند آیه شریفه است که گفت: وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ، و
روشنتر از این آن است که گفت وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ و در هنگام زنا این روح از وي مفارقت میکند. ص: 459
-12 علی علیه السّلام فرمود: ایمان مانند یک نقطه سفید در قلب ظاهر میشود، هر چه بر ایمان افزوده شود سفیدي هم زیاد
میگردد. 13 - نعمان رازي گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: هر کس زنا کند از ایمان خارج میگردد، و هر کس
شراب بنوشد از ایمان تهی میشود و هر کس یک روز ماه رمضان را از روي عمد افطار کند از ایمان خالی میشود. 14 - محمد بن
عبدة گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم آیا مؤمن در حال ایمان زنا میکند فرمود: هنگامی که روي شکم زن زانیه
قرار دارد ایمان از او سلب میگردد، و هر گاه برخیزد بار دیگر بر میگردد، و اگر بار دیگر برگشت بطرف زنا باز ایمان سلب
میشود، گفتم بار دیگر میخواهد زنا کند فرمود اگر تکرار شود ایمان مراجعت نخواهد کرد. 15 - فضیل گوید: امام صادق علیه
السّلام فرمود: تا آن گاه که زانی روي زانیه قرار دارد، ایمان از وي سلب میشود، هر گاه پائین آمد ایمان بار دیگر برمیگردد،
گفتم: اگر بار دیگر خواست زنا کند فرمودند اگر سارقی براي چندمین بار خواست سرقت کند با او چه میکنند آیا دست او را بار
دیگر قطع میکنند. 16 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: قلب دو گوش دارد هر گاه بندهاي خواست گناه کند روح
ایمان میگوید گناه نکن، ولی شیطان میگوید این کار را انجام ده و هر گاه روي شکم زانیه قرار گیرد روح ایمان از او سلب
میشود. 17 - ابان بن تغلب گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: هر مؤمنی داراي دو گوش در باطن خود هست، گوشی که
وسواس خناس در آن میدمد، و گوشی که فرشته در آن صدا میکند و خداوند بوسیله فرشته او را تایید مینماید و این است معنی
وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ. 18 - علی بن ابی حمزه گوید: از امام صادق علیه السّلام از تفسیر آیه شریفه أَنْزَلَ السَّکِینَۀَ* پرسیدم فرمود: آن
ایمان است و از معنی وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ سؤال کردم فرمود: آن هم ایمان میباشد. 19 - جمیل گوید: از امام صادق علیه السّلام
پرسیدم تفسیر وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَۀَ التَّقْوي ص: 460 چیست فرمود: یعنی ایمان. 20 - فضیل گوید: به امام صادق علیه
صفحه 213 از 295
السّلام عرض کردم خداوند متعال فرموده أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، آیا مردم در این ایمان دخالتی دارند فرمود: خیر.
34 ایمان ثابت و ناپایدار
-1 حسین بن نعیم صحاف گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم چرا شخصی در نزد خداوند مؤمن بحساب میآید ولی
بعدا خداوند او را از ایمان به کفر منتقل میکند، فرمود: خداوند عادل است، او بندگان خود را به ایمان دعوت کرد نه بکفر.
خداوند متعال هیچ کس از بندگان خود را بطرف کفر دعوت نمیکند و نمیخواهد کسی به او کافر شود، اینک هر کس ایمان
بیاورد و در ایمان خود ثابت باشد، خداوند او را در ایمان خود ثابت میکند و او را از ایمان به کفر منتقل نمیکند. گوید: عرض
کردم مردي کافر است و کفر هم در دل او جاي گرفته آیا خداوند او را از کفر بطرف ایمان انتقال میدهد، فرمود خداوند همه را
بر فطرت خود خلق کرده، آنها نه شریعت و ایمانی میدانند و نه کفري از روي اعتقاد، خداوند پیامبران را میفرستد و آنها را
هدایت میکند. 2- مفضل گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: حسرت و پشیمانی و ناراحتی براي کسی است که نفع و ضرر خود
را نداند و از امور جاریه بصیرت پیدا نکند، گوید: عرض کردم ناجی را از کجا میتوان شناخت فرمود: کسی که کردارش با
گفتارش موافق باشد، در اینجا میشود براي او نجاتی دید ولی هر کس چنین نباشد ایمانش عاریه و ناپایدار میباشد. 3- عیسی
شلقان گوید: من نشسته بودم که ابو الحسن موسی علیه السّلام عبور ص: 461 کردند، و یک بره نیز همراه
داشتند، گفتم: اي کودك میدانید پدرت چه میکند، ما را به کاري امر میکند، و بعد از آن نهی مینماید، به ما گفتند ابو
الخطاب را دوست بدارید و بعد ما را امر کردند او را لعنت کنیم و از وي برائت حاصل نمائیم. در این جا موسی علیه السّلام که
کودك بود گفت: خداوند گروهی را براي ایمان خلق کرده که ایمان از آنها سلب نمیشود و ثابت میباشد و گروهی را هم کافر
آفریده که کفر از آنها زایل نمیگردد و گروهی هم ایمان مستعار دارند که زوال پذیر میباشند. کسانی که ایمان عاریه دارند
ایمانشان قابل سلب است و هر گاه خداوند بخواهد ایمان آنها را میگیرد، ابو الخطاب هم از این طبقه میباشد، راوي گوید خدمت
امام صادق علیه السّلام رسیدم و جریان را عرض کردم. امام فرمود: این دنباله رو پیامبر میباشد. 4- اسحاق بن عمار گوید: امام
صادق علیه السّلام فرمود: خداوند پیامبران را در نبوت خود ثابت قرار داده و آنها هرگز از مقام خود کنار نمیروند، و اوصیاء آنها
را هم به این طریق قرار داده است گروهی از مؤمنان هم این چنین هستند، گروهی هم ایمان عاریه دارند، اگر دعا کنند و اصرار بر
دعا داشته باشند با ایمان از دنیا میروند. 5- عیسی شلقان گوید به ابو الحسن موسی علیه السّلام که هنوز کودك بودند گفتم:
قربانت گردم این سخنان چیست که ما از پدر شما میشنویم، او یک بار ما را امر میکرد که از ابو الخطاب پیروي کنیم ولی اکنون
ما را امر میکند که از وي بیزاري جوئیم. ابو الحسن علیه السّلام فرمود: خداوند پیامبرانی خلق کرده که آنها همیشه پیامبر میباشند،
و مؤمنان را هم طوري خلق کرده که آنها همواره مؤمن هستند، و در این جا گروهی هم ایمان عاریه دارند هر گاه بخواهد آن را
پایدار میکند و اگر بخواهد آن را سلب مینماید. ابو الخطاب از این قبیل مؤمنان بود که ایمان عاریه داشتند، هنگامی که دروغ
ص: 462 به پدرم نسبت داد خداوند ایمان را از وي سلب کرد، راوي گوید من این موضوع را به امام صادق علیه
السّلام عرض کردم فرمود: اگر از ما هم سؤال میکردي همین را میگفتیم. 6- بزنطی از امام رضا علیه السّلام روایت میکند که
امام باقر علیه السّلام فرمود: ایمان مستقر آن است که در دل ثابت بماند و مستودع ایمان عاریه است که ثباتی ندارد، خداوند شما را
بطرفی هدایت کرده است که دیگران از آن خبر ندارند، اینک خدا را بر این نعمت سپاسگزار باشید. 7- بزنطی گوید: امام رضا
علیه السّلام فرمود: خداوند شما را هدایت کرد و دل شما را روشن ساخت، امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان یا مستقر است و یا
مستودع، مستقر ایمان ثابت است و مستودع ایمان ناپایدار، آیا توانائی داري کسی که گمراه است هدایت کنی. 8- ابو بصیر گوید:
چیست، فرمود: همشهریان شما در « هُوَ الَّذِي أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ » از امام باقر علیه السّلام سؤال کردم معنی
صفحه 214 از 295
این مورد چه میگویند، گفتم آنها میگویند مستقر در رحم و مستودع در صلب میباشد. امام علیه السّلام فرمود: آنها دروغ
میگویند، مقصود از مستقر آن ایمانی است که در دل ثابت بماند و از آن جدا نگردد، و مستودع ایمان عاریه میباشد که زمانی
وجود دارد، و گاهی سلب میشود، و زبیر از این اشخاص بود. 9- امام علیه السّلام فرمود: زبیر روز وفات رسول خدا صلی اللَّه علیه
و اله گفت: من شمشیر خود را در غلاف نمیکنم تا آن گاه که با علی بیعت کنم، ولی بعد شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و
با علی جنگ کرد او نخست ایمان داشت ولی بعد از آن ایمان از وي گرفته شد. 10 - سعید بن ابی الاصبع گوید: در خدمت امام
صادق علیه السّلام بودم که از او معنی مستقر و مستودع را پرسیدند، امام علیه السّلام فرمود: یعنی مستقر در رحم و مستودع در
صلب، و گاهی هم ایمان او مستودع میباشد و بعد از او گرفته میشود، زبیر با نور ایمان بعد از وفات رسول خدا حرکت کرد و
شمشیرش را ص: 463 برداشت و گفت: من با علی بیعت میکنم. 11 - محمد بن فضیل گوید: از ابو الحسن علیه
چیست، فرمود: ایمان مستقر آن است که تا روز « هُوَ الَّذِي أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِ دَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ » السّلام سؤال کردم تفسیر
قیامت ثابت است ولی ایمان عاریه و مستودع قبل از مرگ از وي سلب میگردد. 12 - صفوان گوید: امام ابو الحسن علیه السّلام
فرمود: امام صادق فرمودند: مستقر گروهی هستند که ایمان آنها ثابت است و در دلها جاي گرفته است، ولی مستودع کسانی
میباشند که ایمان میآورند ولی بعد از آنها گرفته میشود. 13 - ابو الحسن اول علیه السّلام در معنی مستقر و مستودع فرمودند:
مستقر یعنی ایمان ثابت و مستودع یعنی عاریه. 14 - احمد بن محمد گوید: ابو الحسن دوم علیه السّلام در بنی زریق توقف کردند و
با صداي بلند بمن گفتند اي احمد هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله درگذشتند مردم کوشش کردند که نور خداوند را
خاموش کنند ولی خداوند بوسیله امیر المؤمنین علیه السّلام نور خود را روشن نگهداشت. بعد از درگذشت ابو الحسن علیه السّلام
علی بن ابی حمزه و یاران او خواستند نور خدا را خاموش کنند، ولی خداوند هم چنان نور خود را روشن و فروزان نگه میدارد،
اهل حق هنگامی که یک نفر داخل آنها شود خوشحال میگردند، و اگر یکی از میان آنها برود بیتابی نمیکنند. زیرا آنها در
عقیده خود ثابت هستند، ولی اهل باطل هر گاه یکی با آنها همکاري کند خوشحال میشوند و اگر کسی آنها را ترك کند
بیتابی میکنند، براي اینکه آنها در عقیده خود شک دارند، خداوند میفرماید: فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ، امام صادق علیه السّلام فرمود:
مستقر یعنی ثابت مستودع یعنی عاریه. 15 - محمد بن مسلم گوید: از امام علیه السّلام شنیدم فرمود: خداوند گروهی را مؤمن آفریده
که زوالی در ایمان آنها نیست، و گروهی هم کافر خلق شدهاند که آنها هم همیشه کافر میباشند، جماعتی هم حد وسط هستند اگر
بخواهد کامل میکند ص: 464 و اگر بخواهد از آن سلب مینماید. 16 - کلیب بن معاویه اسدي گوید: حضرت
صادق علیه السّلام فرمود: بندهاي صبح مؤمن و شب کافر است، و یا صبح کافر و شب مؤمن میباشد، گروهی هم ایمانشان عاریه
هست و بعد از آنها سلب میگردد، و بعد فرمودند: فلانی از آنها هست. 17 - ابو الحسن علیه السّلام فرمود: خداوند پیامبران را بر
نبوت خلق کرد و همواره پیامبر هستند، و مؤمنان را هم مؤمن آفرید و آنها پیوسته مؤمن میباشند، و گروهی را هم ایمان عاریه داد
و هر گاه بخواهد از آنها سلب میکند و یا کامل میگرداند، آیه مستقر و مستودع ناظر به همین معنی میباشد بعد فرمود و فلانی
ایمانش عاریه بود و هنگامی که به ما دروغ بست ایمانش سلب شد. 18 - علی علیه السّلام در یکی از خطبههاي خود فرمود: ایمان
گاهی مستقر و ثابت است و در دلها جاي دارد، و گاهی هم عاریه میباشد و براي مدتی معلوم در دلها و سینه هست و بعد از آن
زائل میگردد، و اگر از کسی خوشتان نمیآید صبر کنید تا هنگام مرگش فرا رسد، در آن هنگام شما میتوانید از حقیقت آگاه
شوید و از وي برائت حاصل کنید. هجرت به همان تعریف اول خود باقی هست، خداوند نیازي ندارد که امت عقائد خود را پنهان
کند و یا آشکار نماید، هجرت بر کسانی اطلاق میشود که حجت خدا را در روي زمین بشناسند، هر کس آن را شناخت و به او
اعتقاد پیدا کرد، او را مهاجر میگویند. کسی که حجت را دیده و حق به او ابلاغ شده مستضعف نامیده نمیشود، زیرا او با
گوشهاي خود حق را شنیده و دلش هم اطلاع پیدا کرده است، امر ما سخت و مشکل میباشد جز مؤمنانی که خداوند دل آنها را
صفحه 215 از 295
آزمایش کرده کسی توانائی ندارد آن را تحمل کند، حدیث ما را فقط سینههاي مطمئن و عقلهائی استوار درك میکنند. ایمان و
کفر، ج 1، ص: 465
35 باز نداشتن مؤمن از گناه
-1 عمرو بن جمیع گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کس نزد ما میآید و میخواهد از ما فقه و قرآن و تفسیر یاد بگیرد
بگذارید بیاید و هر چه میخواهد بپرسد، ولی کسانی که میآیند و در این جا از مردم صحبت میکنند و از اسرار مردم سخن
میگویند آنها را راه ندهید. در این هنگام مردي گفت: قربانت گردم اجازه میفرمائید حال خود را براي شما بیان کنم، فرمودند
اگر میخواهید بگوئید، گفت: من مدتی است گرفتار یک گناه شدهام، هر چه میخواهم از آن دست بردارم توانائی ندارم، امام
فرمود: اگر راست میگوئی خداوند تو را دوست میدارد، پس چرا از خداوند نمیترسی و دست از آن گناه برنمیداري. 2- مردي
از اهل خراسان از اولاد ابراهیم بن یسار روایت میکند که امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند میداند که گناه براي مؤمن بهتر
از عجب و خود پسندي میباشد، و اگر چنان نبود هیچ مؤمنی گرفتار گناه نمیشد.
36 دوستی و دشمنی براي خداوند
-1 حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: اي
بنده خدا براي خداوند دوستی و دشمنی کنید، و با هر کس که میخواهید ارتباط برقرار کنید و یا دوستی نمائید خداوند را در نظر
بگیرید و در دشمنی هم این چنین باشید. کسی به دوستی خداوند نمیرسد مگر این چنین باشد، و شخصی مزه ایمان را ایمان و
کفر، ج 1، ص: 466 نخواهد چشید مگر این گونه قدم بردارد و همه کارش براي خداوند باشد، اگر چه نماز و روزهاش زیاد گردد،
امروز دوستی و برادري و ارتباط روي مسائل مادي و دنیائی قرار گرفته، و مردم بخاطر رسیدن به دنیا با هم دوستی میکنند و ارتباط
برقرار مینمایند و یا با هم دشمن میباشند. این نوع دوستیها و دشمنیها که براي دنیا میباشد در نزد خداوند ارزش و اعتباري
ندارند، راوي گوید: عرض کردم من از کجا بدانم که دوستی و یا دشمنی من براي خدا میباشد، دوست خدا کیست تا من با او
دوست باشم و دشمن خدا کدام است تا با او دشمنی کنم. در این هنگام رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله بطرف علی علیه السّلام
اشاره کردند و گفتند این شخص را مشاهده میکنی گفت: آري فرمود: دوست این دوست خدا و دشمنش دشمن خدا میباشد، و
شما هم آنها را دوست و یا دشمن داشته باشید، شما دوست او را دوست داشته باشید اگر چه قاتل پدرت و یا فرزندت باشد و
دشمن او را دشمن بدار اگر چه پدرت و یا فرزندت باشد. 2- سعید اعرج گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: محکمترین رشته
ایمان آن است که محبت و دشمنی شما براي خداوند باشد، هر چه میدهی در راه خدا بدهی، و به هر کس هم که نمیدهی براي
خدا ندهی. 3- علاء بن فضیل گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کس کافري را دوست بدارد خداوند را به خشم آورده و هر
کس کافري را دشمن بدارد با خداوند دوستی کرده است، بعد از این فرمود: کسی که با دشمن خدا دوستی میکند با خداوند
فرمود: یعنی دوستان که با همدیگر « یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ » دشمن میباشد. 4- امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه
دشمنی میکنند، حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر دوستی که در دنیا براي خداوند نبوده روز قیامت تبدیل به دشمنی میگردد،
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: فرداي روز قیامت ظالم دست خود را گاز میگیرد، روز کوچ کردن نزدیک میباشد، دوستان
روز قیامت از دوستی خود پشیمان خواهند ص: 467 شد جز پرهیزکاران. 5- سعید بن یسار گوید: امام صادق
علیه السّلام فرمود: مگر دین جز محبت چیز دیگري هم هست خداوند متعال فرموده: اي محمد به مردم بگو اگر خداوند را دوست
میدارید از من پیروي کنید تا خداوند شما را دوست بدارد. 6- فضیل گوید: امام جعفر صادق سلام اللَّه علیه فرمود: اگر مردي
صفحه 216 از 295
دینش را دوست دارد باید برادران خود را هم دوست بدارد. 7- امام جواد جعفر ثانی علیه السّلام فرمود: خداوند متعال به یکی از
پیامبران وحی کرد زهد شما در دنیا براي شما آسایش و راحتی میآورد انقطاع شما بطرف من و بریدن از همه تو را عزت میدهد،
آیا تاکنون با دشمن من دشمنی کردهاي، و یا با دوستان من دوستی نمودهاي. 8- ابو محمد عسکري علیه السّلام فرمود: دوستی
نیکان با نیکان پاداش براي نیکان میباشد دوستی بدکاران یا بدکاران فضیلتی براي نیکان است، دشمنی بدان با نیکان، زینت نیکان
بوده، و دشمنی نیکان یا بدکاران رسوائی براي بدان است. 9- ابو عبیده حذاء گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کس براي
خدا دوستی کند، و براي او دشمنی نماید، براي رضاي خدا عطا کند و براي او ندهد، او از کسانی است که ایمانش کامل است.
-10 ابو عبیده حذاء گوید: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: اي زیاد کجا هستی مگر دین جز محبت چیز دیگري هم میباشد مگر
متوجه نیستی که خداوند فرمود: اگر خداوند را دوست میدارید از من متابعت کنید تا خداوند هم شما را دوست بدارد و گناهان
شما را بیامرزد. مگر متوجه نیستی که خداوند به محمد صلی اللَّه علیه و اله فرمود: پروردگار ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را
در دل شما زینت بخشید، در جاي دیگر فرموده: آنها دوست میدارند کسانی را که بطرف شما مهاجرت میکنند، فرمود: دین
محبت است و محبت هم دین میباشد. 11 - حسین بن مصعب گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: هر کس ایمان و کفر،
ج 1، ص: 468 خداوند را دوست بدارد و دشمنش را مبغوض داشته باشد و این بغض براي مقاصد دنیوي نباشد روز قیامت اگر به
اندازه کف دریا هم گناه بیاورد خداوند گناهانش را عفو میکند. 12 - سعید اعرج گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: از
محکمترین رشتههاي ایمان آن است که براي خداوند دوستی کنی و یا دشمنی نمائی، و براي رضاي خدا عطا کنی، و یا منع نمائی.
-13 سلام بن مستنیر گوید: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: دوست داشتن مؤمن براي
ایمانش از بزرگترین شعبههاي ایمان میباشد، آگاه باشید هر کس براي خدا دوست بدارد، و براي او دشمنی کند، و براي او عطا
کند و یا منع نماید او از برگزیدگان خداوند بشمار خواهد آمد. 14 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: کسانی که براي
خداوند با هم دوست میگردند، روز قیامت در منبرهائی از نور قرار میگیرند، از آنها نوري ظاهر میشود که همه جا را روشن
میکند و مردم همه آنها را مشاهده مینمایند، در این هنگام گفته میشود اینها کسانی بودند که براي خداوند با هم دوست شدند.
-15 فضیل بن یسار گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم حب و بغض از ایمان میباشد فرمود: مگر ایمان جز حب و بغض چیز
حَبَّبَ إِلَیْکُ مُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ » : دیگري هست، و بعد این آیه شریفه را تلاوت کردند
-16 عمرو بن مدرك طائی گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله به .« الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ
اصحاب خود فرمودند کدام یک از رشتههاي ایمان استوارتر است، گفتند: خدا و رسولش به این موضوع داناترند، در این جا بعضی
از آنها گفتند: زکاة است، و بعضی اظهار داشتند روزه میباشد و دستهاي هم گفتند حج و عمره است و بعضی هم گفتند جهاد
میباشد. در این هنگام رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله متوجه یاران خود شدند و فرمودند آنهائی که شما گفتید درست میباشد
ولی مقصود آنها نیستند، محکمترین رشتههاي ایمان ص: 469 محبت براي خدا و دشمنی براي خدا میباشد، و با
دوستان خدا دوست بودن و بیزاري و برائت از دشمنان خدا نمودن و بریدن از آنها. 17 - ابو الجارود از امام باقر علیه السّلام روایت
میکند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: کسانی که براي خدا با هم دوست میشوند روز قیامت در یک زمینی از زبرجد
سبز در سایه راست عرش خداوند قرار میگیرند اگر چه هر دو طرف آن راست میباشد. چهرهاي آنها از برف سفیدتر و از
خورشید تابان درخشندهتر است، فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل به مقام آنها غبطه میخورند، مردم سؤال میکنند این جماعت از
چه گروهی میباشند گفته میشود اینها براي خداوند با هم دوستی میکردند. 18 - ابو حمزه ثمالی گوید: امام علی بن الحسین
علیهما السّلام فرمود: هنگامی که خداوند گذشتگان و آیندگان را جمع کند منادي در بین مردم فریاد میزند کجا هستند کسانی که
براي رضاي خداوند با هم دوست میشدند و به هم اظهار علاقه میکردند. در این جا گروهی از جاي خود بلند میشوند، به آنها
صفحه 217 از 295
گفته میشود وارد بهشت گردید و شما حساب و کتابی ندارید، فرشتگان با آنها روبرو میشوند و میگویند شما کجا میروید،
میگویند ما بدون حساب مجاز هستیم بطرف بهشت برویم و در آن جا اقامت کنیم. فرشتگان از آنها سؤال میکنند شما از کدام
دسته هستید، میگویند ما کسانی میباشیم که براي رضایت خداوند با هم دوست میشدیم و براي او دشمنی میکردیم، فرشتگان
میگویند بروید و از پاداش نیکوکاران استفاده کنید و این پاداشها بر شما گوارا باد. 19 - داود بن فرقد گوید: امام صادق علیه
السّلام فرمود: سه چیز از علامات مؤمن میباشد خدا را بشناسد به دوستان و دشمنان خود هم معرفت داشته باشد. 20 - حفص بن
بختري گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: مردي شما را دوست ص: 470 دارد و مقام و موقعیت و افکار و
عقائد شما را هم میداند، خداوند او را به خاطر این محبت وارد بهشت میکند، و مردي شما را بخاطر عقیده شما دشمنی میکند
خداوند او را هم به خاطر دشمنی با شما وارد دوزخ مینماید. 21 - جابر جعفی گوید: هر گاه میخواهی بدانی در شما خیري هست
به دلت نگاه کن اگر بندگان مطیع خدا را دوست میدارد و معصیتکاران را از خود طرد میکند در تو خیري وجود دارد و
خداوند شما را دوست میدارد. اما از آن طرف اگر مشاهده کردي دلت همواره با معصیتکاران میباشد و به آنها تمایل دارد و با
دوستان خدا و اهل طاعت بغض و کینه نموده و آنها را دوست نمیدارد، بدان در تو خیري نیست و خداوند دشمن تو میباشد، و
آدمی با کسی که دوست دارد محشور است. 22 - یکی از رواة از امام باقر علیه السّلام روایت میکند که فرمود: اگر مردي را براي
خداوند دوست بدارد خداوند بخاطر محبت به او پاداش میدهد اگر چه محبوب در علم خدا از اهل دوزخ باشد. از آن طرف اگر
شخص دیگري را دشمن بدارد و با او بخاطر کارهاي زشت وي ارتباط نداشته باشد خداوند او را به خاطر بغض وي پاداش میدهد
اگر چه آن مرد در علم خداوند از اهل به بهشت باشد. 23 - بشیر کناسی گوید: امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: گاهی محبت
براي خدا و رسول میباشد و گاهی هم براي دنیا، آنچه براي خدا و رسول باشد ثواب او با خدا میباشد و هر چه براي دنیا باشد
ارزشی ندارد. 24 - سماعۀ بن مهران گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: دو نفر مسلمان با هم برخورد میکنند بهترین آن دو
کسی است که محبت او بیشتر باشد. 25 - صفوان جمال گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: هر گاه دو مؤمن با هم ملاقات کنند
بهترین آنها کسی است که نسبت به برادر مؤمن خود بیشتر محبت داشته باشد. 26 - اسحاق بن عمار گوید: امام صادق علیه السّلام
فرمود: هر کس محبت و یا بغض ص: 471 او براي دین نباشد او دین ندارد. 27 - صالح بن بشیر دهان گوید: امام
صادق علیه السّلام فرمود: مردي ولی خداوند را دوست میدارد ولی نمیداند او چه میگوید، خداوند او را وارد بهشت میکند، و
مردي هم ولی خدا را دشمن میدارد و نمیداند او چه میگوید خداوند او را وارد جهنم مینماید. 28 - امام باقر علیه السّلام فرمود:
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: مرا از محکمترین ریسمانهاي دین اطلاع دهید، گفتند: یا رسول اللَّه آن نماز میباشد،
فرمود: نماز این چنین نیست، گفتند زکاة فرمود زکاة هم نیست. اصحاب بار دیگر اظهار داشتند جهاد میباشد فرمودند جهاد هم
نیست، گفتند: یا رسول اللَّه پس خود ما را خبر دهید، رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: آن حب و بغض در راه خدا میباشد.
-29 امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که در راه خدا دوستی میکند دوست خدا هم میباشد و کسی که براي خدا مورد محبت
قرار میگیرد محبوب خدا هم میباشد، زیرا آنها براي خداوند همدیگر را دوست میدارند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند:
آدمی با کسی که مورد محبت او هست میباشد هر کس بندهاي را براي خدا دوست بدارد خداوند را دوست داشته است، و کسی
که خدا را دوست بدارد خداوند او را دوست میدارد. رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله فرمود: بهترین مردم بعد از پیامبران کسانی
هستند که خداوند را دوست میدارند و براي او دیگران را هم دوست خود میگیرند، هر محبتی غیر از خدا علتهاي دیگري دارد
که موجب دوري میشود مگر این دو محبت. محبت خدا و محبت افراد براي خدا همواره موجب سود و زیادتی فضل میگردد و
در آن هرگز نقصانی پدید نمیآید، خداوند متعال فرموده: الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ زیرا محبت تبري از غیر
محبوب میباشد. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: پاكترین چیز در بهشت و لذیذترین آنها محبت ص: 472
صفحه 218 از 295
خداوند و یا محبت براي خداوند و یا حمد و سپاس او میباشد، خداوند متعال در قرآن فرمود وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِینَ. این مطلب در هنگامی معلوم میگردد که همگان بهشت را با نعمتها مشاهده کنند، و نیکوکاران را در آن جا بنگرند و
از پاداش آنها مطلع گردند، در این هنگام محبت آنها به جوش میآید و همگان فریاد میزنند الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.* 30 - امام
حسن عسکري علیه السّلام فرمودند: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: اي گروه مردمان دوستان ما را دوست بدارید همان گونه
که خاندان ما را دوست میدارید، این زید بن حارثه و پسرش اسامۀ بن زید از خواص ما هستند شما آن دو را دوست بدارید.
سوگند به خدائی که محمد را بر حق مبعوث کرد دوستی آن دو به شما سود میرساند، پرسیدند یا رسول اللَّه چگونه دوستی آنها
به ما سود میرساند فرمود: آن دو روز قیامت با گروهی نزد علی علیه السّلام میآیند که از ربیعه و مضر هم زیاد میباشند. آن دو
میگویند اي برادر رسول خدا این جماعت بخاطر محمد رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله با ما دوست شدند و به جهت شما به ما
اظهار علاقه کردند، در این هنگام علی علیه السّلام جواز عبور از صراط را براي آنها مینویسند. آن جماعت پس از گرفتن جواز
عبور میکنند و سالم وارد بهشت میشوند، زیرا هیچ کس از امت محمد صلی اللَّه علیه و اله وارد بهشت نمیگردد مگر اینکه علی
علیه السّلام جواز عبور او از پل صراط صادر نماید. اکنون اکنون اگر میخواهید سالم از صراط عبور کنید، و با غنیمت وارد بهشت
گردید بعد از محبت محمد و آل او علیهم السّلام با موالیان او هم دوست باشید، و بعد اگر میخواهید محمد در نزد خداوند از شما
تکریم کند شیعیان محمد و علی را هم دوست داشته باشید. در بر آوردن حوائج برادران مؤمن خود کوشش کنید، و بدانید هر گاه
ص: 473 خداوند شیعیان و دوستان ما را وارد بهشت میکند منادي در میان بهشت فریاد میزند شما به رحمت
من وارد بهشت شدید اینک بقدر محبت خود به شیعیان محمد و علی آن را بین خود تقسیم کنید. شما به همان اندازه که
خاستههاي برادران مؤمن خود را انجام میدادید از بهشت سهم دارید و هر کس محبت او نسبت به شیعیان و حقوق مؤمنان زیادتر
بوده اینک به درجات بالاتري خواهد رسید، در آنجا گروهی از نظر جا و مکان و داشتن قصور و باغها بر گروهی امتیاز دارند و
مقام بالاتري پیدا میکنند. 31 - ابو هریره گوید: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: در اطراف عرش منبرهائی از نور قرار دارند
گروهی بالاي آن منابر قرار دارند که لباسها و صورتهاي آنها از نور میباشد، آنان پیامبران نیستند ولی پیامبران و شهداء به حال
آنها غبطه میخورند. اصحاب و یاران رسول صلی اللَّه علیه و اله سؤال کردند یا رسول اللَّه آنها از کدام طبقه هستند ما را در این
موضوع روشن کنید، فرمود: آنها کسانی میباشند که براي خداوند با هم دوستی میکنند و با هم مجالست دارند و از یک دیگر
دیدن مینمایند. 32 - روایت شده که خداوند متعال به موسی علیه السّلام فرمود: آیا براي من کاري کردهاي گفت: آري برایت نماز
گزاردهام و روزه گرفتهام و صدقه دادهام و ذکر تو را گفتهام، فرمود اي موسی نماز دلیل ایمان و اسلام تو میباشد. روزه هم تو را
نگه میدارد، صدقه تو را در سایه خود حفظ میکند و از گزند آفتاب تو را نگه میدارد، ذکر هم براي تو نور میآورد، کدام عمل
را براي من بجاي آوردي، موسی گفت: مرا به آن عمل راهنمائی بفرمائید تا آن را بدانم و انجام دهم. خداوند متعال فرمود: اي
موسی آیا یکی از دوستانم را دوست گرفتهاي، و یا یکی از دشمنان مرا دشمن گرفتهاي، در این هنگام موسی علیه السّلام متوجه شد
که بهترین اعمال در نزد خداوند محبت براي خدا و دشمنی براي خدا میباشد. به همین حدیث اشاره میکند امام رضا علیه السّلام
که در یکی از نوشتههایش ص: 474 فرمودند: با آل محمد علیهم السّلام دوستی کن اگر چه فاسق باشی، و با
دوستان آنها هم دوستی داشته باش اگر چه آنها فاسق باشند.
37 صفات بندگان نیک
-1 عمرو بن شمر گوید: گروهی نزد جابر آمدند و از وي براي ساختن مسجدي کمک خواستند جابر گفت: من در بنائی کمک
نمیکنم که مؤمن از بالاي آن سقوط کند و بمیرد، آن جماعت از نزد جابر بیرون شدند و او را به بخل و دروغ متهم کردند، آنها
صفحه 219 از 295
روز بعد مقداري پول جمع کردند و شروع به ساختمان نمودند در هنگام عصر پاي بناء لغزید و سقوط کرد و درگذشت. 2- علاء
بن شریک گوید: با مردي از جعفی نزد جابر رفتیم، و با او بطرف شام رفتیم، و این در هنگامی بود که هشام او را طلب کرده بود،
هنگام ورود به مناطق سرسبز و خرم که از کثرت اشجار سیاه بنظر میآمد در جایی فرود آمدیم. در نزدیک ما گوسفندانی بودند
که در کناري آرام گرفته بودند، ناگهان مشاهده کردیم گوسفندي از میان آنها فریاد زد و بطرف برهاي متوجه شد، در این هنگام
جابر خندید من گفتم: چرا خنده کردید، گفت این گوسفند آن بره را بطرف خود فرا خواند ولی او نیامد، بعد گفت از اینجا دور
شوید که گرگ سال گذشته در همین جا برادرت را گرفت. علاء گوید: من با خود گفتم اکنون حقیقت این قضیه را روشن
میکنم، سپس نزد چوپان آمدم و گفتم: این بره را به من میفروشید، گفت خیر گفتم چرا، گفت: براي اینکه مادر این بره چاقترین
میش این گله است و از همه بیشتر شیر میدهد. سال گذشته در همین جا گرگ برهاي از آن را برد، و شیرش خشک شده و اینک
که این بره را زائیده است باز شیر میدهد با خود گفتم جابر راست گفت، بعد از آنجا برگشتیم و هنگامی که نزدیک پل کوفه
رسیدیم جابر متوجه مردي شد که ص: 475 از آنجا عبور میکرد. جابر به آن مرد که در دست خود انگشتري
عقیق داشت گفت: آن انگشتر را به من نشان بده هنگامی که آن مرد انگشتر را به جابر داد و جابر آن را در دست گرفت ناگهان
آن را به میان آب افکند آن مرد گفت: این چه کاري بود کردي. جابر به آن مرد معترض گفت: میخواهی بار دیگر آن انگشتر را
در دست گیري، گفت: آري در این هنگام جابر با دست خود بطرف آب اشاره کرد، و آبها بالاي هم سوار شدند، و انگشتر از
میان آب بالا آمد و آن را گرفت. 3- غسل دهنده فضیل بن یسار گفت: من هنگامی که فضیل بن یسار را غسل میدادم ناگهان
مشاهده کردم دستش روي عورتش رفت، من این موضوع را به امام صادق علیه السّلام عرض کردم، فرمودند: خداوند فضیل را
رحمت کند او از خاندان ما بود. 4- عبد اللَّه بن بکر گوید موسی بن جعفر از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که امیر المؤمنین
علیه السّلام به پیر مردي که از شام آمده بود گفت: اي پیرمرد خداوند مخلوقی را آفرید و دنیا را بر آنها تنگ گرفت، آنها هم دنیا
را ترك کردند و از زخارف آن دست باز داشتند. آنها متوجه آخرت شدند همان جایی که خداوند آنها را دعوت کرده بود، آنان
بر تنگی زندگی صبر کردند و در مشکلات و سختیها شکیبائی نمودند، و به کرامتها و احسان خداوند روي آوردند و جان خود
را براي رضاي خداوند بخشیدند. در پایان زندگی به فیض شهادت نائل شدند و به لقاء پروردگار رسیدند در حالی که خداوند از
آنها راضی بود، آنها یقین کردند که مرگ براي گذشتگان و آیندگان امري لازم است و از این جهت براي آخرت خود از دنیا زاد
و توشه تهیه کردند. آنها دنبال طلا و نقره نرفتند و لباسهاي خشن در بر کردند، و به روزي خدا داده قناعت نمودند و زیادي را قبل
از خود فرستادند، آنها در راه خدا با مردم ص: 476 دوست شدند و براي خدا با گروهی دشمنی کردند آنها
هستند چراغهاي فروزان و اهل نعمت در آخرت. 5- عبد اللَّه بن سنان گوید: خوشا بحال بندهاي که گمنام زندگی کند، با مردم در
ظاهر رفت و آمد داشته باشد ولی در دل اعمال آنها را ترك کند، مردم او را در ظاهر بشناسند و او هم مردم را در باطن شناسائی
کند. 6- ازدي گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: من به حال آن دوستانم غبطه میخورم که با داشتن ایمان اهل صلاح و
شایستگی هستند، و عبادت خداوند را نیکو بجاي میآورند، و در نهان او را پرستش میکنند و در میان مردم گمنام زندگی
مینمایند. آنها شهرت و معروفیت ندارند تا مردم با انگشتان خود آنها را به یک دیگر نشان دهند، روزي آنان به اندازه زندگی
میرسد و نیاز به کسی پیدا نمیکنند و صبر دارند، مرگ آنها را زودتر فرا میگیرد و از خود میراث کمی بجاي میگذارند و
گریهکنندگان آنها کم میباشند. 7- محمد بن مسلم از امام باقر علیه السّلام و او از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که امیر
المؤمنین سلام اللَّه علیه فرمود: خداوند چهار چیز در چهار چیز مخفی کرده است، خوشنودي خود را در اطاعتش قرار داده و چیزي
را که موجب رضایت او میگردد و شما نمیدانید کوچک نشمارید. خشم خود را در معصیت خویش پنهان کرده است پس بنا بر
این چیزي را که موجب سخط او میگردد و شما آن را نمیدانید کوچک نشمارید، اجابت را در دعا قرار داده و شما دعائی را
صفحه 220 از 295
کوچک ندانید زیرا ممکن است همان دعا موجب اجابت قرار گیرد و شما آن را نمیدانید. خداوند ولی خود را در میان بندگان
پنهان کرده و از انظار مخفی داشته است، شما هیچ یک از بندگان خدا را کوچک مشمارید و کسی را تحقیر نکنید، زیرا ممکن
8- نوف گوید: شبی نزد امیر است یکی از بندگان خدا مورد تحقیر شما قرار گیرند و آن بنده از اولیاء ص: 477
المؤمنین علیه السّلام بودم او همه شب را به نماز مشغول بود، گاهی از اطاق بیرون میشد و بطرف آسمان نگاه میکرد و قرآن
تلاوت مینمود، بعد از اینکه پاسی از شب گذشت نزد من آمد و گفت: اي نوف خواب هستی یا بیدار. گفتم یا امیر المؤمنین بیدار
هستم و تو را مینگرم، فرمود: اي نوف خوشا بحال آنهائی که در دنیا راه زهد را پیش گرفتند و بطرف آخرت ابراز تمایل کردند،
آنها کسانی هستند که زمین را براي خود فرش اتخاد نمودند و خاك را بستر گرفتند، و آب را وسیله پاکی نظافت دانستند. آن
جماعت قرآن را پیوسته مورد عمل قرار میدهند و خود را از آن جدا نمیکنند و دعا را شعار خود قرار دادهاند، آنها از دنیا بریدهاند
و به آن توجهی ندارند، و بر طریق عیسی بن مریم علیه السّلام در دنیا زندگی مینمایند و دل از آن کندهاند. خداوند متعال به
عیسی بن مریم وحی کرد که به بنی اسرائیل بگوئید به خانههاي من جز با دل پاك وارد نگردند، باید هنگام ورود دیدگان آنها
خاشع باشند و دستها از هر آلودگی پاك شوند و پاك و پاکیزه در آنجا قدم گذارند. شما به آنها بگوئید در غیر این صورت من
دعاي هیچ یک از شما را قبول نمیکنم و مورد اجابت قرار نمیدهم، و مظلمه هیچ کدام را از گردنش بر نمیدارم، اي نوف از
خداوند بترسید و دنبال اخذ عشریه و شعر و شاعري و پاسداري براي حکام جور نروید. اي نوف سعی کن تا نماینده و بزرگ قبیله
خود نباشی، و دنبال گرفتن عشریه نروي، و از شعر و شاعري پیروي نکنی، و اعوان سلطان و ظلمه نباشی، دنبال ساز و آواز نروي،
رسول خدا در شبی خارج شدند و فرمودند: این ساعتی است که دعاي کسی رد نمیگردد، مگر گرداننده یک قبیله یا یک عشریه
بکیر، یا شاعر و یا اعوان ظالم و یا یک مغنی و دهل زن باشند. ص: 478 اندوهی ندارند و از چیزي هم
نمیترسند، بعد از آن فرمود: میدانید اولیاء خداوند چه کسانی میباشند، گفتند آنها کدام افراد میباشند امام علیه السّلام فرمود:
آنها ما و پیروان ما هستند. هر کس بعد از ما متابعت ما را بکند حال او از ما خوشتر خواهد بود، گفتند یا امیر المؤمنین چه گونه
حال آنها بهتر و گواراتر از ما خواهد بود در حالی که ما و آنها یک عقیده داریم، فرمود: براي اینکه آنها گرفتاریها و مشکلاتی را
تحمل میکنند که شما آنها را ندیدهاید. 10 - برید عجلی گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: ما در کتاب علی بن الحسین علیهما
السّلام یافتیم که براي دوستان خداوند ترسی و حزن و اندوهی نخواهد بود در هنگامی که واجبات خداوند را انجام دهند و
سنتهاي رسول صلی اللَّه علیه و اله را عمل کنند. از حرامهاي خداوند اجتناب نمایند، از لذتهاي دنیا و فریبهاي آن دوري
گزینند و گول زرق و برق ظاهري آن را نخورند، و به آن چه در نزد خداوند میباشد، رغبت و تمایل نشان دهند و دنبال هوي و
هوس نروند. دنبال کسب و کار و روزي حلال بروند و براي رضاي خداوند کار کنند و زحمت بکشند، اگر مالی بدست آوردند به
یک دیگر فخر و مباهات نکنند، و اموال زیاد را روي هم انبار ننمایند و از تکاثر دوري کنند و ثروت اندوزي و فزونطلبی را دور
اندازد. اگر مالی بدست آورند در راه خداوند انفاق کنند و حقوق واجبه را بدهند، اگر چنین کردند خداوند متعال در کسب و کار
- و تجارت آنها برکت میدهد، و آنچه براي خود قبل از مردن به آخرت میفرستند مورد بهرهبرداري آنها قرار خواهند گرفت. 11
محمد بن نصر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اگر متدینی فکر کند و اندیشهاش را به کار گیرد، و آرامش دل بر او مسلط
گردد، متواضع و فروتن باشد، قناعت پیشه نماید و از مردم بینیاز گردد، و به آنچه داده شد راضی باشد. از میان مردم کناري
زندگی کند تا محزون نگردد، شهوتها را ترك گوید تا ص: 479 آزاد شود، دنیا را طلاق گوید و از بدیها
خود را نگهدارد، حسد را از خود دور کند و نسبت به مردم نیکی و محبت نماید و عطوفت و مهربانی داشته باشد. از مردم نترسد و
مردم هم از وي نترسند، به مردم تعدي نکند تا از آنها سالم بماند، در عوض هر چیز با خودش دشمنی کند، او در این صورت
رستگار میگردد و فضل خود را کامل میکند و راه عافیت را میشناسد و از پشیمانی در آسایش خواهد بود. 12 - ابو حمزه ثمالی
صفحه 221 از 295
گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: موسی بن عمران علی نبینا و اله السلام فرمودند: بار خدایا بندگان مخصوصت در میان مردم کدام
طبقه هستند، فرمود: کسانی که سخی هستند و دست و دل بازي دارند. راست سخن میگویند و آرام حرکت میکنند، کوهها از جا
تکان میخورند ولی آنها تکانی ندارند، بار دیگر سؤال کرد بار خدایا چه کسانی در خانه قدس در مقام قرب تو جاي خواهند
گرفت و با تو همنشین و هم جوار خواهند شد. فرمود: کسانی که هرگز دیده به دنیا ندارند، و اسرار دین را فاش نمیکنند، و در
هنگام حکومت و داوري رشوه نمیگیرند، دل آنها پر از حق و زبانشان به راستی و صداقت جاري است آنها در دنیا در پوشش من
هستند و در آخرت در جوار من جاي دارند. 13 - ابو اراکه گوید: پشت سر امیر المؤمنین علیه السّلام نماز گزاردم هنگامی که آن
حضرت نماز صبح را در مسجد شما اداء میکرد، و بعد از نماز بطرف راست متوجه شد، و با حالت حزن و سکوت در آنجا توقف
کرد تا آفتاب بر دیوارهاي مسجد ظاهر شد. بعد از آن متوجه مردم شد و فرمود: به خداوند سوگند یاران رسول خدا صلی اللَّه علیه
و اله در این گونه شبها خود را به عبادت و طاعت مشغول میکردند و خود را به مشقت میانداختند آنها گاهی صورت و گاهی
زانوها را بر زمین میگذاشتند و سجده میکردند. گویا صداي آتش دوزخ در گوشهاي آنها طنین انداخته بود، هنگام صبح ایمان و
کفر، ج 1، ص: 480 غبار آلوده و با چهره زرد مشاهده میشدند، پیشانی آنها مانند زانوي بزها پنبه بسته بود، هنگامی که در جایی
نام خدا بر زبانها جاري میشد مانند درختان بر خود میلرزیدند و از دیدگان اشک میریختند. راوي گوید: بعد از این سخنان
علی علیه السّلام از جاي خود حرکت کردند و فرمودند: بخداوند سوگند این قوم در خواب غفلت بسر میبرند، بعد از این علی علیه
السّلام خندان دیده نشد تا آن گاه که بدست ابن ملجم ملعون به شهادت رسید. 14 - عمرو بن شمر گوید: مردي نزد جابر بن یزید
آمد، جابر به او گفت: میخواهی امام باقر علیه السّلام را زیارت کنی، گفت: آري، در این هنگام جابر دستی بر صورت او کشید و
او را مانند باد به مدینه رسانید. آن مرد گوید من از این جریان بسیار در شگفت شدم و به فکر فرو رفتم، با خود گفتم اگر در این
جا میخی بود آن را بر زمین میکوبیدم و در این جا به عنوان علامت مینهادم، و در سال آینده که براي حج میآیم آن را مشاهده
کنم تا موضوع براي من ثابت گردد. در این هنگام که با خود فکر میکردم ناگهان جابر آمد و گفت: این هم میخی که میخواستی
من از این گفته بر خود لرزیدم، جابر گفت این کار یک بندهاي است که به اذن خداوند این کارها را میکند پس چه خواهید کرد
هنگامی که سید بزرگ را مشاهده نمائی. این مرد میگوید: من بعد از این جابر را ندیدم و بعد از آن بطرف منزل امام باقر علیه
السّلام رفتم، هنگامی که کنار منزل رسیدم ناگهان شنیدم صدائی بلند شد و مرا به داخل صدا کرد، من وارد خانه شدم دیدم جابر
در آن جا نشسته است. 15 - عروة بن موسی گوید: با ابو مریم حناط و جابر نشسته بودیم، ابو مریم برخاست و ظرفی پر از آب از
چاه مبارك بن عکرمه آورد، جابر به او گفت اي ابو مریم گویا مینگرم بزودي از این چاه بینیاز خواهید شد و از همین محل از
، آب فرات استفاده خواهید کرد. ابو مریم گفت من مردم را ملامت نمیکنم که ما را دروغگو میدانند، چگونه ایمان و کفر، ج 1
ص: 481 آب فرات به اینجا خواهد آمد جابر گفت: واي بر شما در اینجا نهري حفر خواهد شد و آب فرات را به این جا خواهند
آورد در اول براي مردم موجب ناراحتی میشود ولی بعدا براي آنها رحمت خواهد بود. در این نهر که حفر خواهد شد آب فرات
به جریان خواهد افتاد، زنهاي ناتوان و کودکان براحتی میتوانند از آن آب بردارند و بنوشند، در کنار آن نهر راههایی براي
- برداشتن آب در محله بنی رواس و بنی موهبۀ و بنی کندة و بنی فزارة خواهند گشود و کودکان در آن آب تنی خواهند کرد. 16
ابو حمزه گوید: دختر کوچکی داشتم که در اثر سقوط دست او شکست او را نزد کسی که شکسته بند بود بردم، او هنگامی که
دست کودك را مشاهده کرد گفت شکسته است، او به در آوردن استخوانهاي شکسته مشغول شد و من هم در اطاق ایستاده بودم.
در این هنگام دلم به حال کودك سوخت گریه کردم و دعا نمودم، او استخوانهاي شکسته را بیرون کشید و بعد به دست کودك
نگاه کرد چیزي در آن ندید، و بعد متوجه دست دیگر شد و در آن هم چیزي ندید و گفت: من چیزي را مشاهده نمیکنم. ابو
حمزه گوید: بعد از این جریان خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم و جریان کودك خود را به آن جناب عرض کردم، امام علیه
صفحه 222 از 295
السّلام فرمود: اي ابو حمزه دعا کردن شما با رضایت از این حادثه همراه بود لذا خداوند در اسرع وقت و یک لحظه او را شفا داد.
-17 علی بن حسن گوید: یونس بن یعقوب در مدینه فوت کرد، امام رضا علیه السّلام براي او حنوط فرستادند تا او را کفن کنند،
دستور داد همه احتیاجات او را برآورند و بعد از آن فرمود: دوستان خود و دوستان پدر و جدش در جنازه او حاضر گردند. امام
رضا علیه السّلام به دوستان خود فرمودند: این شخص یکی از موالیان حضرت صادق علیه السّلام در عراق بود و براي او در بقیع
قبري حفر کنید و او را در آنجا دفن ص: 482 نمائید، اگر اهل مدینه گفتند او عراقی است و نباید در بقیع دفن
شود. شما به آنها بگوئید این یکی از موالیان ابو عبد اللَّه است که در عراق سکونت داشت اگر شما نگذارید ما او را در بقیع دفن
کنیم ما هم نخواهیم گذاشت شما موالیان خود را در آنجا به خاك بسپارید، در اثر این پیام او را در بقیع دفن کردند. امام رضا علیه
السّلام به محمد بن حباب که یکی از دوستان یونس و اهل کوفه بود امر کردند شما بر جنازه او نماز بگذارید، راوي گوید: متولی
قبرستان از من پرسید این قبر کیست که ابو الحسن علی بن موسی بمن امر کرده تا چهل روز بر قبر او آب بپاشم. متولی قبرستان بقیع
گفت: تابوت رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله در نزد من بود، هر گاه یکی از بنی هاشم فوت میکرد تابوت صدا میکرد، من شبی
صداي تابوت را شنیدم و با خود گفتم کسی از بنی هاشم بیمار نبود چرا تابوت صدا میکند. من در این فکر بودم که چرا تابوت
صدا میکند در حالی که از بنی هاشم کسی بیمار نیست، در این هنگام نزد من آمدند و تابوت را خواستند، و بعد گفتند: یکی از
موالیان ابو عبد اللَّه درگذشته و او ساکن عراق بوده است. 18 - علی بن مهزیار گوید: من در سال 226 هنگام مراجعه از کوفه به
قرعاء رسیدم، در آخر شب براي وضوء بیرون شدم و مشغول مسواك گردیدم، من در این هنگام از مردم و وسائل خود دور شده
بودم و با مردم فاصله داشتم. در اینجا مشاهده کردم در پائین مسواك من آتشی روشن شده و شعله میکشد، و نورش مانند نور
آفتاب میدرخشد، من از این جریان ترسی به خود راه ندادم و از آن در شگفت مانده بودم، او را بار دیگر بدهان بردم متوجه شدم
گرم نیست. با خود این آیه شریفه را زمزمه میکردم که خداوند از درخت سبز براي شما آتش پدید آورد، و من در این باره در
فکر فرو رفته بودم، این روشنائی مدتی طول کشید تا آنگاه که من نزد خانوادهام رسیدم و متوجه شدم از آسمان اندکی باران آمده
است. ص: 483 غلامان من دنبال آتش بودند، در میان همسفران ما مردي از اهل بصره بود، هنگامی که مرا
مشاهده کرد گفت: ابو الحسن آمد و با خود آتش آورد، بصري این را میگفت تا من نزدیک شدم بصري آمد و دست بر آتش
نهاد دست او را نسوخت و غلامان من هم در آن گرمی ندیدند. بعد از مدتی آن نور خاموش شد، بار دیگر روشن گردید و بعد
خاموش گشت تا در مرتبه سوم که دیگر روشن نگردید، ما بعد از این نگاه کردیم و در مسواك اثري از آتش و حرارت ندیدیم، و
یا چیزي که در آن اثري از سوختن باشد مشاهده نکردیم. من مسواك را بدست گرفتم و آن را مخفی داشتم و در سال 226 بعد از
شهادت حضرت جواد به امام هادي علیه السّلام تقدیم کردم و جریان را به آن حضرت عرض نمودم، امام علیه السّلام آن را از من
گرفت و آن را از هم باز کرد و در آن نگریست. امام علیه السّلام فرمود: این نور است، گفتم آري این نور است، فرمود: چون شما
میل به اهل بیت علیهم السّلام دارید و از من و پدرانم اطاعت میکنید، لذا خداوند آن را به شما نشان داده است. 19 - صفوان جمال
گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: همه اشیاء در برابر مؤمن خشوع میکنند و همه چیز از وي میترسند، بعد از آن فرمود: هر
کس دلش براي خداوند خالصانه کار کرد خداوند همه چیز را از وي میترساند، حتی درندگان و خزندگان زمین و پرندگان
آسمان و ماهیان دریا هم از او میترسند. یکی از خواص علی علیه السّلام و یاران آن حضرت در حال سجده بود که یک مار
بزرگی بر گردن او حلقه زد ولی او سجدهاش را ترك نکرد و از عبادت خود دست برنداشت، تا مار خود از گردن او جدا شد و
این به فضل و عنایت خداوند بود. روایت شده علی زاهد از اولاد امام حسن مجتبی علیه السّلام در حال نماز ایستاده بود که ناگهان
مار بزرگی از بالاي کوهی سر از پر شد و از جامههاي او بالا رفت، و بعد از گردنش وارد بدن او شد و بعد از آن از زیر لباس او
بیرون شد و در حال او تغییري پیدا نشد. ص: 484 در روایتی آمده که علی بن عاصم زاهد در کربلا به زیارت
صفحه 223 از 295
امام حسین علیه السّلام رفته بود و این در هنگامی بود که هنوز در آن جا عمارتی ساخته نشده بود، او هنگامی که مشغول زیارت
بود ناگهان درندهاي وارد شد ولی او فرار نکرد. در این هنگام او مشاهده کرد پاي آن درنده ورم کرده و شاخهاي در آن فرو رفته
است او جلو رفت و آن شاخه را از پاي آن درنده بیرون کشیده پایش را فشار داد و مقداري از عمامهاش را پاره کرد و بر آن بست،
و آن حیوان کسی را آزار نداد. در امان الاخطار گوید: یکی از شبها همسایهها و خانوادههاي ما با ترس و لرز آمدند و من در آن
هنگام مجاور قبر مولا علی علیه السّلام بودم، آنها گفتند ما مشاهده کردیم حصیري که بالاي حمام قرار دارد گاهی باز میشود و
گاهی بسته میگردد و نمیدانیم قضیه چیست. من به اطاق لباس کنی حمام آمدم و گفتم سلام بر شما، به من خبر دادهاند که شما
در این جا کارهائی میکنید، ما همسایگان علی علیه السّلام میباشیم و مهمان او و فرزندانش هستیم شما نباید ما را اذیت کنید و
موجب آزار ما بشوید. اینک دست از آزار و اذیت ما بردارید و از این جا بروید و زندگی ما را ناراحت نکنید اگر از این جا دور
نشوید ما شکایت شما را به علی علیه السّلام خواهیم نمود، ما بعد از این دیگر از آنها مزاحمتی ندیدیم و آنها هیچ کاري نکردند.
-20 ابو اراکه گوید: از علی علیه السّلام شنیدم فرمود: خداوند بندگانی دارد که دل آنها از خوف خدا شکسته است و آنها از سخن
گفتن بازماندهاند در حالی که همه فصیح و عاقل و اهل بینش و خرد میباشند. آنها با کارهاي نیک و اعمال پاك بطرف خداوند
میروند هر چه بیشتر کار خیر انجام میدهند آن را زیاد نمیدانند، و از اعمال کم هم راضی نمیباشند، آن جماعت خود را همواره
از بدان بشمار میآورند در حالی که آنها از نیکان به حساب میآیند. 21 - امام صادق علیه السّلام فرمود: حضرت ابراهیم براي
چرانیدن گوسفندان و ص: 485 چارپایان خود بطرف بیابان رفت، ناگهان شنید کسی میگوید: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*، او
دنبال صدا حرکت کرد تا به شخصی رسید و گفت: اي بنده خدا شما که هستی. من مدتی است که در این منطقه زندگی میکنم و
تاکنون در این جا مرد موحدي ندیدهام او گفت: من در کشتی نشسته بودم و کشتی ما غرق شد، من در وسط آب روي چوبی قرار
گرفتم و به این جزیره رسیدم و از غرق شدن نجات پیدا کردم. ابراهیم علیه السّلام گفت: شما در این جا از کجا زندگی میکنید و
روزي خود را چگونه تهیه مینمائید آن مرد گفت من میوهها را در تابستان جمع میکنم و در زمستان آنها را مصرف مینمایم،
ابراهیم گفت بیا و مکان خود را به من نشان بده. گفت: براي شما امکان ندارد به آن جا برسید زیرا بین ما و آنجا دریا فاصله شده
است ابراهیم فرمود: پس شما چگونه خود را به آن جا میرسانید گفت: من بر دریا راه میروم تا به آن جا میرسم ابراهیم فرمود:
امیدوارم همان کس که به تو کمک میکند به من هم کمک نماید. آن مرد حرکت کرد و ابراهیم علیه السّلام هم دنبال او روان
شد تا آنگاه که به کنار دریا رسیدند آن مرد به حرکت خود ادامه داد و ابراهیم هم با او حرکت میکرد و آن مرد در شگفت بود
که چگونه او براه خود ادامه میدهد آنها سرانجام از دریا گذشتند و به کنار غاري رسیدند. آن مرد گفت: این جا خانه من است،
ابراهیم گفت: شما دعا کنید من آمین میگویم، او گفت من از خدایم شرم دارم شما دعا کنید من آمین خواهم گفت، ابراهیم
فرمود: چرا از خدا حیا میکنی و شرم داري. گفت: من در جایی که شما را دیدم جوانی زیبا را مشاهده کردم، او در آنجا گوسفند
و گاو میچرانید و آن گوسفندان شیر داشتند، از او پرسیدم شما که هستید، گفت من اسماعیل فرزند ابراهیم هستم. من در آنجا از
خداوند خواستم تا مدت سه ماه مرا بدیدن ابراهیم موفق گرداند و اینکه درخواست من تاخیر شده است، در اینجا ابراهیم علیه
السّلام گفت: من ص: 486 ابراهیم هستم و آنها در این هنگام با هم معانقه کردند، امام فرمود: آنها نخستین
کسانی هستند که معانقه نمودند. حضرت رسول صلی اللَّه علیه و اله فرمود: در گذشته سه نفر با هم به صحرا رفتند تا براي خانواده
خود زاد و توشه تهیه کنند، در این هنگام باران آمد و آنها به کوهی پناه بردند سنگ بزرگی آمد و جلو آنها را سد کرد و راه گریز
را بر آنان بست. یکی از آنها گفت: سنگ جلو ما را گرفت و کسی ما را پیدا نخواهد کرد، و جز خداوند کسی جاي ما را نمیداند
اینک دعا کنید و به اعمال خود اطمینان داشته باشید، یکی از آنها گفت بار خدایا تو میدانی که زنی مرا شیفته خود کرد و من هم
خواستار او شدم. اما هر چه از وي خواستم او انکار کرد، تا آنگاه که براي او مالی در نظر گرفتم که هر گاه او خود را در اختیار من
صفحه 224 از 295
قرار داد آن مال را به او بدهم، او هم قبول کرد، هنگامی که میخواستم با او نزدیکی کنم از ترس تو بدن او لرزید. من هم در این
هنگام او را ترك کردم و دست از او بازداشتم، اینک اگر میدانی که من این کار را براي رضاي تو انجام دادهام و از ترس عذابت
این عمل را ترك کردهام، اکنون توجه کن و این سنگ را از مقابل بردار، در این هنگام مقداري از سنگ کنار رفت. دومی گفت:
بار خدایا تو میدانی که من پدر و مادري داشتم و براي آنها شیر میدوشیدم، در یکی از شبها مقداري شیر دوشیدم و آوردم تا
آنها بخورند، هنگامی که آمدم مشاهده کردم آنها به خواب رفتهاند و من آنها را از خواب بیدار نکردم. شیر را در دست گرفته هم
چنان بالاي سر آنها ایستاده تا فجر طلوع کرد، آنها از خواب بیدار شدند و از آن شیر نوشیدند، اینک اگر میدانید این کار من براي
ثواب و ترس از عذاب تو بوده این سنگ را از ما دور کن و ما را از این جا نجات بده و بار دیگر مقداري کنار رفت. سومی گفت:
بار خدایا میدانی که من روزي کارگري را اجیر کرده بودم، او ص: 487 نصف روز را کار کرد و بعد من مزد
او را دادم و او ناراحت شد و آن را نگرفت، من آن پول را صرف کسب و کار خود کردم، او بعد از چند روز برگشت و مزد خود
را طلب کرد. من هر چه با آن پول خریده بودم به او دادم و گفتم: همه اینها مال شما میباشند، و میتوانستم جز مزدش اضافهاي به
او ندهم ولی خودت میدانی که من براي رسیدن به رحمت و ترس از عذابت این کار را کردهام اینک میخواهم این سنگ را دور
سازي، در این هنگام سنگ کنار رفت و آنها درآمدند. 22 - عیسی نهرتیري گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا
صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: هر کس خداوند را شناخت و مقام و عظمت او را درك کرد دهانش را از سخن گفتن باز میدارد و
شکمش را از هر طعامی حفظ میکند و خود را به روزه و نماز مشغول میسازد. گفتند: یا رسول اللَّه پدر و مادر ما قربانت گردند
آنها اولیاء اللَّه هستند، فرمود دوستان خدا سکوت میکنند و سکوت آنها یاد خدا میباشد، و به اوضاع و احوال زندگی مینگرند تا
عبرت بگیرند، و سخن میگویند تا به مردم حکمت یاد دهند. آنها در بین مردم حرکت میکنند ولی وجودشان مایه برکت
میباشد، اگر اجل آنها براي روز معینی نبود هر آینه ارواح آنها در بدنشان استقرار پیدا نمیکرد، زیرا آنها از عذاب خداوند
میترسند و به ثواب و پاداش رغبت نشان میدهند. 23 - یکی از رواة از امام حسن مجتبی علیه السّلام روایت میکند که آن جناب
در خطبهاي گفتند: اي مردم من برادري داشتم که از همگان در نظرم بزرگتر بود، یکی از بزرگترین امتیازات او این بود که دنیا را
کوچک میدانست. شکمش بر او مسلط نبود و هر چه را بدست نمیآورد به آن اشتها نداشت و هر گاه بر خوردنیها دست پیدا
میکرد زیاد نمیخورد، و شهوت او هم بر وي غلبه نداشت و جلو نفس خود را میگرفت و دنبالهرو شهوتها نبود. عقل و نظرش
همواره صائب بود و اوضاع و احوال را به خوبی درك میکرد، جهل و نادانی بر او مسلط نبودند و مهار او را در اختیار نداشتند، او
به هر کاري که ص: 488 دست میزد از روي اطمینان و اعتماد بود و از آن سود میبرد. دنبال کارهاي نفسانی و
امیال و شهوتها نبود، بر کسی خشم و غضب نداشت، چهره در هم نمیکشید، همواره خوشحال و خوش برخورد و خوش اخلاق
بود، همواره ساکت بود و سخن نمیگفت و هر گاه به سخن میآمد همه گویندگان را از هم متفرق میکرد. در مراء و جدال و
نزاعهاي لفظی شرکت نمیکرد، در اختلافات و دعواها وارد نمیشد جز در مواردي که میدانست حق با او میباشد احتجاج
نمیکرد، همواره در فکر برادران دینی خود بود، و خود را بر هیچ یک از آنها ترجیح نمیداد. او در انظار ضعیف و ناتوان بود و
همه او را به عنوان مستضعف نگاه میکردند، اما هنگامی که یک کار جدي پیش میآمد او مانند شیري غران وارد معرکه میشد و
با دشمنان نبرد میکرد و مردانه میخروشید و حمله مینمود. هیچ کس را سرزنش نمیکرد و عذر همه را قبول مینمود، هر چه
میگفت به آن عمل میکرد و به جا میآورد آنچه را که میگفت، هر گاه دو کار برایش پیش میآمد و او چارهاي که از آن
بیرون شود و یا نمیدانست کدام یک از آنها بهتر است هر کدام که مورد علاقه نفس او بود او را ترك میکرد. از هیچ دردي
شکایت نمیکرد مگر در نزد کسی که امید علاج و بهبودي آن را داشت، و با کسانی که امید خیر در نزد آنها میرفت مشورت
مینمود، خسته نمیشد، خشم و غضب نداشت، از کسی شکایت نمیکرد و به هر چیزي تمایل نشان نمیداد. اهل انتقام گرفتن
صفحه 225 از 295
نبود، از دشمنان غفلت نداشت، اینک شما مانند این اخلاق کریمه را داشته باشید، اگر میتوانید همه را عمل کنید و اگر توانائی
ندارید لا اقل مقداري از آن را بکار گیرید که گرفتن اندك بهتر از ترك همه آنها میباشد. 24 - معروف بن خربوذ گوید: امام باقر
علیه السّلام فرمود: امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه در عراق نماز صبح را خواندند، بعد از نماز آنها را موعظه کردند، خود گریه ایمان و
کفر، ج 1، ص: 489 کردند و آنها را هم به گریه درآوردند و از خوف خداوند اشک ریختند. بعد از آن گفتند: بخداوند سوگند
گروهی در زمان دوستم رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله بودند که روز و شب غبار آلوده و ژولیده بودند و شکمشان به پشت آنها
چسبیده، و پیشانی آنها مانند زانوي بزها پینه بسته بود. آنها براي خداوند شبها بیدار میماندند و نماز میگذارند و سجده
میکردند، گاهی صورت بر زمین میگذاشتند و گاهی قدمها را بر خاك مینهادند، با خداوند مناجات میکردند و آزادي خود را
از او میخواستند، من آنها را همواره خائف و لرزان میدیدم. 25 - امام باقر علیه السّلام فرمود: از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و اله
سؤال شد بهترین بندگان چه افرادي هستند، فرمود: آنهائی که هر گاه کار نیک بکنند خوشحال میشوند و هر گاه گناه نمایند
استغفار میکنند، هر گاه چیزي به آنها داده شود سپاسگزار هستند، و هر گاه گرفتار شوند صبر میکنند، و هر گاه به آنها بدي کنند
عفو مینمایند. 26 - امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: بهترین شماها صاحبان عقل و خرد هستند،
گفته شد یا رسول اللَّه صاحبان عقل کدام افراد میباشند، فرمود: آنها کسانی هستند که داراي اخلاق حسنه میباشند و روشی نیکو
دارند. عقل و اندیشه آنها محکم و استوار میباشد، آنها صله ارحام بجاي میآورند، و به مادران و پدران نیکی میکنند، و به فقراء
و نیازمندان میرسند، و به همسایگان و یتیمان توجه دارند، به مستمندان غذا میدهند، و بلند سلام میکنند و نماز میخوانند در
حالی که مردم در غفلت بسر میبرند. 27 - محمد بن عرفه گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: حضرت رسول صلی اللَّه علیه و اله
فرمودند آیا میدانید شبیهترین شما به من کیست گفتند بفرمائید یا رسول اللَّه فرمود: آن که اخلاقش از همه شما بهتر و از همه شما
مهربانتر و به خویشاوندان نیکوکار باشد، از همگان بهتر به برادرانش برسد، و در حق استوارتر و صابرتر باشد و بیشتر از همه
خشمش را فرو برد از همه بیشتر گذشت داشته باشد، و در هنگام ص: 490 خوشنودي و غضب انصاف خود را از
دست ندهد و حق را فراموش نکند. 28 - علی علیه السّلام در یکی از خطبههایش فرمود: من هنگامی که از اصحاب محمد صلی اللَّه
علیه و اله یاد میکنم یک نفر را که به آنها شباهت داشته باشد مشاهده نمیکنم، آنها هنگام صبح غبار آلود و زرد چهره بودند و
در اثر شبزندهداري و عبادت داراي رنگهاي زردي بودند. آنها شب را به سجده و قیام گذرانیده بودند، گاهی چهرهها و زمانی
گونهها را بر خاك گذاشته بودند، آنها هنگامی که به یاد معاد و روز قیامت میافتادند مانند آتش سرخ میشدند، پیشانی آنان
مانند زانوي بزها پینه بسته بود زیرا آنها بسیار سجده میکردند، هنگامی که نام خداوند برده میشد از دیدگان آنها اشک جاري
میشد و مانند درخت در مقابل باد حرکت میکردند، آنها از عتاب خدا ترس داشتند و به ثواب امیدوار بودند. 29 - امیر المؤمنین
علیه السّلام در یکی از خطبههایش فرمود: کجا هستند آن گروهی که بطرف اسلام دعوت شدند و آنها هم اجابت کردند و وارد
اسلام شدند، آنها قرآن را خواندند و آن را نیک دریافتند و حقیقت آن را شناختند و اسرار آن را فهمیدند. آن جماعت را بطرف
جهاد و جنگ با کفار فرا خواندند و آنها هم با اشتیاق فراوان مانند مادرانی که بطرف اولاد خود شتاب میکنند به سوي میدانهاي
جنگ شتابان حرکت کردند و با سوز و عشق به کارزار مشغول شدند و با کافران و مشرکان جنگیدند. آنها شمشیرها را از نیام
کشیدند و در اطراف زمین به جنبش درآمدند و براي نبرد با دشمنان اسلام صفها بستند، گروهی در راه عقیده جان سپردند و
جماعتی هم نجات پیدا کردند، اگر کسی از آنها زنده میماند به او بشارت زنده بودن نمیدادند، و اگر کسی جان میداد کسی به
او تسلیت نمیگفت. از کثرت گریه و اشک دیدگان آنها بر هم خورده است، و به خاطر روزه داشتن و گرسنگی شکمهاي آنها به
پشت چسبیده است، به علت کثرت اذکار و ص: 491 تلاوت قرآن و دعا لبهاي آنها همواره خشک و به هم
چسبیده است. بیداري در شبها رنگهاي آنها را زرد کرده، در صورتهاي آن جماعت غبار خاشعان و اهل خضوع میباشد، آنها
صفحه 226 از 295
هستند برادران من که رفتند، اینک لازم است که ما هم به آنها اشتیاق پیدا کنیم و براي دوري و فراق آنان دستهاي خود را گاز
بگیریم. 30 - علی علیه السّلام فرمود: خداوند رحمت کند مردي را که سخنی را بشنود و آن را حفظ کند، و به راه سعادت و
خوشبختی هدایت گردد و خود را به آن نزدیک نماید، و از دامن یک هادي و راهنما بگیرد و نجات پیدا کند، مراقب خداي خود
باشد و از گناهانش بترسد. براي رضاي خداوند قبل از مرگ چیزي به آخرت بفرستد، و کارهاي شایسته انجام دهد، براي خود
چیزي ذخیره کند و از محذورات و گناهان دوري نماید، براي مقصود و هدفی کار کند و ثواب و پاداش براي خود در نظر بگیرد،
با هواي نفس جنگ کند و آرزوهایش را دور اندازد و آنها را حقیقت نداند. صبر و شکیبائی را وسیله نجات خود بداند، تقوي و
پرهیزکاري را سلاح خود تلقی کند، با راه راست و طریق مستقیم به راه خود ادامه دهد، و از شاهراه روشن خود را دور نسازد،
فرصتها را غنیمت بشمارد و بطرف مرگ بشتابد و از عمل خود زاد و توشه تهیه کند. 31 - امیر المؤمنین علیه السّلام در یکی از
خطبهها فرمود: گواهی میدهم که خداوند عدل محض است و به عدالت رفتار میکند و حاکمی است که حکم قطعی میدهد،
گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده او و سرور بندگانش میباشد. هر گاه خداوند مردم را دو قسمت میکرد او را در بهترین
آنها قرار میداد، در نسب او ناپاك و بدکاري وجود ندارد او در اصلاب پاك و ارحام پاکیزه جاي داشت، آگاه باشید که خداوند
براي کارهاي نیک اهلی قرار داده و براي حق پایههائی گذاشته و براي طاعت نگهبانی نهاده است. شما هر گاه به کار نیکی موفق
میگردید خداوند به شما کمک میکند، ص: 492 خداوند کارهاي خیر را بر زبان جاري میگرداند و در دلها
ثابت میکند، خداوند خود بس است و شفا دهنده هر دردي هست، هر چه میخواهید از خداوند بخواهید و از وي اطاعت کنید و
از او شفا بجوئید. اي بندگان خدا بدانید آن بندگانی که داراي علم خداوند میباشند. آن را از غیر اهلش نگه میدارند و
چشمههاي آن را براي مردم جاري میکنند، آنها با محبت با همدیگر رفت و آمد میکنند و با دوستی و ملاطفت با هم برخورد
مینمایند. آنها با جامهاي پر از آب سیراب میشوند و به هم دیگر تعارف میکنند، شک و شبههاي آنها را فرا نمیگیرد، و غیبت
یک دیگر در میان آنها نیست و از هم بدگوئی نمیکنند، خلق و خوي آنها به این امور بسته شده و آنها همواره با محبت و رفت و
آمد با هم عمل مینمایند. آنها مانند بذر هستند و از میان مردم انتخاب میگردند، همان گونه که بذر را براي پاشیدن بر زمین
اختیار میکنند، تا از آنها حاصلی خوب بیاید، و فایده زیادي عائد کند، آزمایشها آنها را آزمودهاند و از میان مردم برگزیده
شدهاند. باید مردم کرامتها را قبول کنند، و از مصیبتها قبل از اینکه وقوع پیدا نمایند احتراز نمایند، باید توجه داشته باشند که
مدت عمر و زندگی در دنیا کوتاه است، و اقامت در آن طولی نمیکشد، او از منزلی به منزل دیگر منتقل میگردد و از خانهاي به
خانه دیگر میرود. باید براي خانهاي که بزودي بآنجا منتقل خواهد شد زاد و توشه تهیه کند و آن خانه را به خوبی بشناسد خوشا
بحال آن صاحب دلی که از هادیان اطاعت کند و سخن ناصحان را بشنود و از منحرفان و گمراهان دوري گزیند. او باید راه
سلامتی را در پیش گیرد و با هدایت کسی که او را هدایت میکند بینا شود، و از اوامر شخصی که او را راهنمائی میکند اطاعت
نماید، وارد منزل هدایت شود قبل از اینکه درها بسته گردد و اسباب و وسائل قطع شود. او باید در توبه را براي خود بگشاید و از
گناهان دوري گزیند و گرد معصیت ص: 493 و نافرمانی نرود اکنون که به هدایت و راهنمائی بر طریق حق قرار
گرفته، و به راه راست و روشن راهنمائی گردیده باید ثابت قدم و پابرجا باشد و بر طریق حق استقامت پیدا نماید. 32 - امام باقر علیه
السّلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمودند: خداوند میفرماید: از بهترین بندگان من که همه به حال او غبطه میخورند
بندهاي میباشد که سبکبار باشد، و در انظار چندان مورد نظر قرار نگیرد ولی در باطن خود داراي ارج و اعتبار باشد. عبادت
خداوند را نیکو بجاي آورد، و در میان مردم گمنام زندگی کند، روزي او به قدر کفاف به او برسد و به آن صبر داشته باشد، و
هنگامی که درگذرد وارث او کم باشند و گریهکنندگان او کمتر باشند. 33 - علی علیه السّلام در یکی از سخنان خود فرمودند:
عقل خود را زنده کرد و نفس خود را هلاك ساخت، بدنش لاغر و باریک گردید و خوي سرکش رام شد، براي او نوري ظاهر
صفحه 227 از 295
شد که مقابلش را روشن کرد و راه باو نمود. او در اثر روشن شدن راه به راه خود ادامه داد تا به سر منزل مقصود و خانه امن
آرامش و سلامتی رسید و در آنجا اقامت کرد، و با آرامی و سکون در آنجا استقرار پیدا نمود و این همه سعادت را به خاطر دل
آرام بدست آورد و خداوند را هم از خود راضی ساخت. 34 - ابن عباس رحمۀ اللَّه علیه گوید: از امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه از
سؤال کردند و گفتند: مقصود از اولیاء در اینجا کدام افراد « أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ » تفسیر آیه شریفه
میباشند. علی علیه السّلام فرمود: آنها گروهی هستند که در عبادت خداوند خالص هستند و جز خداوند چیز دیگري را در نظر
نمیگیرند، آنها همواره به باطن دنیا نگاه میکنند در حالی که مردم به ظاهر آن مینگرند، آنها به آخرت توجه دارند در صورتی
که مردم به دنیا توجه میکنند. آنها از مال و منال جهان دست بازداشتند چون میدانستند که دنیا از آنها ص:
494 دست خواهد کشید، و آنها خود را در دنیا مرده بحساب آوردند چون میدانستند که دنیا بزودي آنها را خواهد برد و همه را
هلاك خواهد ساخت. بعد از آن فرمود: اي کسی که خود را به دنیا مشغول کردي و خود را به مکرها و فریبهاي آن آویختی و
در دام آن گرفتار شدي، و سعی کردي که در این دنیاي خراب ساختمان کنی و کاخ و عمارت بسازي که در آینده خراب خواهند
شد. مگر توجه نداري پدرانت کجا هستند، اینک به گورهاي آنها بنگر که چگونه در آن قرار گرفتند و بدنهاي آنها در زیر خاك
پوسید، و به خوابگاه فرزندانت نیک توجه کن که چگونه زیر سنگها جاي گرفتهاند و پیکرهاي آنها درهم ریخته است. تو با دست
خود آنها را در بستر بیماري از آن طرف به این طرف بر میگرداندي، و وسائل آسایش آنها را فراهم میکردي و به آنها درمان و
دارو میدادي و براي آنان غذاها و آشامیدنیهاي مناسب و مقوي فراهم میکردي. هر روز براي آنها پزشک و طبیب میآوردي
بیمارستانها را عوض مینمودي و داروهاي مختلف تهیه میکردي، و از دوستان براي رفع بیماريهاي او چارهجوئی مینمودي، ولی
از اینها سودي نبردي و از داروها و درمانها استفاده نکردي و او را نجات ندادي. 35 - علی علیه السّلام در جایی دیگر فرمود:
دوستان خدا کسانی هستند که باطن دنیا را مورد نظر خود قرار دادند در آن هنگام که مردم به ظاهر آن متوجه شدند، آنها به آینده
و آخرت متوجه شدند در وقتی که مردم به دنیا و ظواهر آن روي آوردند. آنها متوجه بودند که دنیا آنان را هلاك خواهد ساخت
از این رو خود را در دنیا مرده تصور کردند و به آن دل نبستند، و از مال و منال جهان دست باز داشتند چون میدانستند که دنیا
بزودي دست آنها را از آن اموال و ثروتها کوتاه خواهد کرد. آنها از اموال دنیا به اندازه احتیاج بدست میآوردند ولی دیگران
دنبال مال اندوزي و انباشتن ثروت بودند، و هر چه دیگران دنبالش بودند آنها دست از آن بر ص: 495
میداشتند و در جهت عکس دنیا پرستان رفتار میکردند. آنها رفتار مسالمت آمیز را دشمن میدانستند و سیاست و چشم پوشی
نداشتند، و هر چه مردم از آن متنفر بودند مورد علاقه آنها بود، بوسیله آنها علم کتاب روشن شد و آنها از کتاب علم و دانش فرا
گرفتند. قرآن مجید و کتاب آسمانی توسط آنها استقامت پیدا کرد، و آنها هم به خاطر توجه به کتاب در عقائد خود راسخ شدند،
آنها به اندازه مقام و موقعیت خود امیدواري دارند، و غیر از خدا از کسی نمیترسند. 36 - علی علیه السّلام فرمود: خوشا بحال آن
کس که خود را کوچک بداند، و کسبش پاك و نیتش شایسته باشد، خلقش نیکو گردد، زیادي مال خود را انفاق کند، و زبانش
را از سخن زیاد باز دارد، مردم از او در آسایش باشند، به سنتها رفتار کند و از بدعتها دوري نماید. 37 - هارون بن خارجه
گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: موسی بن عمران سلام اللَّه علیه به اعمال مردم توجه میکردند او در یکی از روزها نزد مردي
رفت که مشهور به عبادت و بندگی بود و بیش از همه خداوند را پرستش میکرد. هنگام شب آن مرد درختی را تکان داد و در آن
دو انار پیدا شد، در این هنگام گفت: اي بنده خدا تو که هستی من تو را یک بنده صالح و شایسته میدانم، من مدتها است که در
این جا زندگی میکنم و در این درخت یک انار بیشتر نمیدیدم. اکنون اگر تو بنده شایستهاي نبودي دو انار در آن دیده نمیشد
موسی گفت: من مردي هستم که در زمین موسی بن عمران زندگی میکنم، بعد از اینکه صبح شد موسی گفت: آیا عابدتر از خود
سراغ داري او از شخصی نام برد. موسی علیه السّلام گفت: پس با هم آنجا برویم، آنها نزد آن عابد رفتند، و هنگام شب او دو گرده
صفحه 228 از 295
نان و مقداري آب آورد، و گفت اي بنده خدا شما مردي صالح هستید و من مدتی در این جا زندگی کردهام و همواره یک گرده
نان بمن داده میشد. موسی علیه السّلام گفت: من مردي هستم که در سرزمین موسی بن عمران زندگی ص:
496 میکنم، آیا عابدتر از خود سراغ داري، او گفت آري مردي در یکی از همین شهرها اکنون زندگی میکند و او عابدتر از من
هست و او نام آن شهر را گفت. موسی علیه السّلام نزد او آمد و متوجه شد او عابد نیست بلکه او فقط خدا را ذکر میگوید
هنگامی که وقت نماز شد برخاست و نماز گذارد، شب که فرا رسید متوجه شد که غلهاش چند برابر شده است گفت: اي بنده خدا
شما مرد صالحی هستی. زیرا من مدتی است این جا هستم و تاکنون در غلهام تغییري داده نشده بود ولی امشب متوجه شدم غلهام
زیاد گردیده است بگوئید شما چه کسی هستید، گفت: من مردي هستم که در سرزمین موسی بن عمران زندگی میکنم. راوي
گوید: آن مرد در این هنگام یک سوم غلهاش را صدقه داد و یک سوم را به غلام خود بخشید و یک سوم آن را غذائی خرید و آن
را با موسی خوردند، در اینجا موسی علیه السّلام تبسم کردند، او گفت: چرا تبسم کردي. موسی گفت: پیامبر بنی اسرائیل مرا به
شخصی هدایت کرد و من او را عابدترین مخلوقات دیدم، بار دیگر به شخص دومی معرفی کرد او را عابدتر از اولی مشاهده
نمودم، و او هم شما را به من معرفی کرد و گمان داشت که شما از وي عابدتر هستی، ولی من تو را مانند آنها ندیدم. آن مرد
گفت: من بندهاي پیش نیستم تو مشاهده کردي که من ذکر خداوند را میگویم و نماز خود را در وقتش میخوانم، هنگام مشغول
شدن به نماز به غله اربابم زیان میرسانم، و یا براي مردم زیانی دارم، آیا میخواهی به شهرت برگردي موسی گفت: آري. در این
هنگام ابري ظاهر شد حداد گفت: اي ابر کجا میروي گفت: به یک سرزمین میروم، گفت: بروید بعد از آن ابري دیگر آمد به او
گفت کجا میروي گفت: فلان جا، به او هم گفت: بروید، بار سوم ابري دیگر ظاهر شد از او پرسید کجا میروي گفت به سرزمین
موسی بن عمران. حداد گفت: این مرد را آرام بردار و در سرزمین موسی بن عمران بگذار، هنگامی که موسی علیه السّلام به شهر
خود رسید گفت: بار خدایا این بنده را چگونه به این ص: 497 مقام رساندي، خداوند گفت: این مرد در
گرفتاریها صبر میکند و به قضاء من راضی میباشد و از نعمتهاي من سپاس میگوید. 38 - علی علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه
فرمود: خداوند ذکر را براي روشنائی دلها قرار داد، دلها بعد از کري گوش آن را « رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ »
میشنوند، و بعد از کوري آن را مشاهده میکنند، و بعد از دشمنی از آن اطاعت مینمایند. خداوند متعال در هر عصر و زمانی
همواره افرادي دارد که از راه فکر و اندیشه با آنها مناجات میکند و بطور پنهانی با اسرار و رموز با آنها سخن میگوید، آن
جماعت با نوري که در گوشها و دیدهها و دلها میتابد روشن میشوند و بیدار میکردند. آنها با قصص و داستانهاي گذشتگان
خود را مشغول میکنند و از ایام اللَّه پند میگیرند، آن گروه از مقام و عظمت خداوند میترسند آنها مانند راه نمایان در کویرها و
بیابانها هستند هر کس راه میانه را در پیش گیرد او را میستایند و او را به نجات و رهائی مژده میدهند. هر کس راست و یا چپ
را بگیرد او را خدمت میکنند و از هلاکت میترسانند، آنها چراغ فروزان در تاریکیها میباشند و در شبهات راهنما هستند، براي
ذکر جماعتی هستند که آن را به جاي دنیا براي خود اختیار کردهاند، هیچ تجارت و کسب و کاري آنها را از ذکر خدا غافل
نمیکند. در هنگام زندگی به آن مشغول میگردند، و در گوش غافلان حرامهاي خدا را میخوانند و آنها را از کردار زشت باز
میدارند، آنها مردم را به عدالت دعوت میکنند و خود هم به آن عمل مینمایند، نهی از منکر مینمایند و خود هم از کار زشت
دست میکشند، آنها از دنیا بریدهاند و متوجه آخرت شدهاند. آنها خود را در آخرت مشاهده میکنند، و ما وراء دنیا را مینگرند،
گویا آنها از اهل برزخ اطلاع دارند و از طول اقامت آنها در آنجا خبر دارند، آنها به وعدههاي قیامت یقین دارند و اسرار آن را
براي اهل دنیا بیان میکنند. ص: 498 آن جماعت چیزهائی مشاهده میکنند که دیگران از درك آن عاجز
هستند، و آنها سخنهائی میشنوند که دیگران از شنیدن آن ناتوان میباشند، اگر آنها را در عقل خود مجسم کنی که چگونه در
مقامهاي شایسته و منازلی که همگان آنها را مشاهده میکنند قرار گرفتهاند و نامه اعمال آنها باز شدهاند. آنها متوجه نامههاي
صفحه 229 از 295
اعمال خود هستند و به همه گناهان صغیره و کبیره خود واقف میشوند، آنان در آن روز مشاهده میکنند که در چه کارهائی
تقصیر کردهاند و یا چه منهیاتی را مرتکب شدهاند، و بار سنگینی گناهان را بر دوش خود گرفتهاند و تن آنها در زیر بار گناهان
سنگینی میکند. گریه گلوي آنها را میگیرد و فریاد و شیون میکنند و بطرف خداوند ناله سر میدهند و از اعمال خود نادم و
پشیمان میباشند و به گناهان خود اعتراف مینمایند، در آنجا مشاهده میکنی که رهبران راستین و هادیان امت و چراغهاي فروزان
که در شبهاي تاریک راهنما بودند در آنجا حاضر هستند. فرشتگان آنها را در بر گرفتهاند، و آرامش و اطمینان بر آنها نازل
گشته، و درهاي آسمان براي آنان گشوده شده، و محلهائی براي آنها تهیه گردیده و آنان با کمال احترام و عزت در آن مکانها
جاي گرفتهاند و مورد تکریم و تشریف میباشند. خداوند متعال نظر رحمت خود را بر آنها میافکند و از مساعی آنها راضی
میباشد و مقام آنها را میستاید از خداوند بوي خوش و نسیم عفو را استشمام میکنند، و به فضل خداوند امیدوار میباشند، آنها
در برابر عظمت خداوند خاضع هستند و سر تعظیم فرود میآورند. حزن و اندوه دائمی دلهاي آنها را مجروح کرده است و غمها و
رنجها و محنتها قلب آنها را آزرده ساخته است، دیدگان آنها همواره گریان و اشک از آنها جاري میباشد، آنها به هر وسیلهاي
به خداوند توسل میجویند و در خانهاش را میکوبند. آنها از کسی سؤال میکنند که راهها بر او بسته نیست و هر کاري میتواند
ص: 499 بکند، و هر کس در خانهاش رفت ناامید بر نمیگردد، اکنون خودت بحساب خود برس، زیرا دیگران
خود حسابرسی غیر از تو دارند و تو نباید همواره ناظر کارهاي دیگران باشی. 39 - امیر المؤمنین علیه السّلام در یکی از دعاهاي
خود فرمود: بار خدایا به دوستانت بیش از همه انس داري، و کسانی را که بر تو توکل کنند و کارهاي خود را به تو واگذارند آنها
را کفایت میکنی، رازهاي دل آنان را میدانی و مقدار فهم و شعور و عقل و درك آنها را مینگري. بار خدایا اسرار آنها برایت
روشن است و دلهاي آنها بطرف تو و اله و شیدا میباشند، اگر آنها در تنهائی قرار بگیرند با ذکر تو مانوس میشوند، و اگر گرفتار
مصائب و مشکلات گردند به تو پناه میبرند، آنها میدانند که زمام همه کارها بدست شما میباشد و همه امور از درگاه تو جاري
میشود. بار خدایا اگر دهانم از سؤال باز ماند و یا نتوانستم خواستهام را بر زبان جاري کنم، خودت مرا به آن چه صلاح من در آن
است راهنمائی کن، و راه سعادت و رستگاري را برایم باز نما، خداوندا تو اهل هدایت هستی و میتوانی خواستهام را برآوري،
خداوندا از من درگذر و با عدالت با من معامله مکن
38 مکارم اخلاق و